دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 5 -صفحه : 368/ 23
نمايش فراداده

اينك كه خداوندْ خلافت را پس از او به تو سپرده است، ما را بر فرماندارى برخى ولايات بگُمار.

على عليه السلام به آنان فرمود: «به خواست خداوند، تَنْ در دهيد تا نظرم را ابراز كنم. بدانيد كه من كسى از يارانم را در امانت خود سهيم نمى‏سازم، جز آن كه ديندارى و امانتدارى‏اش را بپسندم و آن كه روش و انگيزه‏اش را بدانم».

پس آن دو با نااميدى از نزد وى بازگشتند. 1

2013.امام على عليه السلام ـ در توصيف طلحه و زبير ـ: هر يك از آن دو، امر خلافت را براى خود اميد مى‏بُرد و به سوى خود مى‏كشيد و نه همراهش. نه پيوندى با خدا دارند و نه با وسيله‏اى تا به سوى او دست بلند كنند. هر يك، كينه ديگرى را در دل دارد و زود است كه پرده از آن برداشته شود.

به خدا سوگند كه اگر به آنچه مى‏خواهند برسند، اين يكى، جانِ آن ديگرى را بستانَد و اين بر سرِ آن ديگرى يورش بَرَد.

اينك گروه تجاوزگر به پا خاسته‏اند. پس گروهى كه براى خدا جهاد كنند، كجايند؟ راه‏هاى راست برايشان گشوده شد و از پيش، آنان را خبر دادند. براى هر گم‏راهى‏اى دليلى وجود دارد و براى هر پيمان‏شكنى‏اى، شبهه‏اى.

به خدا سوگند، من مانند شنونده‏اى نيستم كه صداى بر سر و سينه زدن را مى‏شنود و صداى جارچى مرگ را مى‏شنود و دُرّ چشم‏هاى گريان را مى‏بيند، ولى عبرت نمى‏گيرد. 2

2014.الإرشاد: آن گاه كه خبر حركت عايشه و طلحه و زبير از مكّه به بصره به او (على عليه السلام ) رسيد، خدا را ستايش كرد و ثنا گفت و فرمود: «عايشه، طلحه و زبير،

1 -  شرح نهج البلاغة: 1/231، بحار الأنوار: 32/6/1.

2 -  نهج البلاغة: خطبه 148، بحار الأنوار: 32/80/52.