دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 6 -صفحه : 439/ 66
نمايش فراداده

2427.الفتوح: على عليه السلام در راه شد تا به دِير كَعب فرود آمد و باقى‏مانده روز و نيز شب را در آن‏جا مكان گُزيد. صبحگاهان باز در راه شد تا به كربلا رسيد، سپس به كرانه فرات نظر افكند: در آن‏جا، درخت خرمايى ديد و گفت: «ابن عبّاس! آيا اين مكان را مى‏شناسى؟».

گفت: نه، اى امير مؤمنان! آن را نمى‏شناسم.

گفت: «بدان كه اگر تو نيز همچون من اين سرزمين را مى‏شناختى،از آن در نمى‏گذشتى، مگر آن‏كه همانند من گريه كنى».

سپس على عليه السلام سخت گريست، چندان كه ريشش از اشك‏هايش خيس شد و اشك بر سينه‏اش جارى گشت. پس گفت: «آه! مرا با خاندان ابو سفيان چه كار؟!».

سپس به حسين عليه السلام روى كرد و گفت: «شكيبا باش اى ابو عبد اللّه‏! پدرت از آنان همان ديده كه تو پس از من خواهى ديد».

آن گاه على عليه السلام در زمين كربلا به گذار پرداخت، گويى چيزى را مى‏جويد. سپس نشست. آب خواست، وضوى نماز گزارد، پس برخاست و آن‏قدر كه مى‏خواست، نماز خواند. سپاه نيز آن جا، نزديك نينوا 1 بر كرانه فرات، فرود آمده بودند.

آن‏گاه، دَمى سرش سنگين شد و قدرى در خواب شد و ناگاه هراسناك برخاست و گفت: «ابن عبّاس! آيا بگويمت كه اكنون در خواب چه ديدم؟».

گفت: آرى، امير مؤمنان!

گفت: «مردانى ديدم سپيد روى؛ در دست‏هاشان بيرق‏هايى سپيد بود و شمشيرهاشان را به كمر بسته بودند. سپس گرداگرد اين زمين، خطّى كشيدند. آن‏گاه، اين درخت خرما را ديدم كه بر خاكْ شاخ گسترد. نيز نهرى ديدم كه در آن

جايى است از توابع كوفه بر ساحل دجله. بخشى از آن را كربلا مى‏نامند كه حسين عليه السلام در آن كشته شد. (معجم البلدان: 5 / 339)