عصر به امير مؤمنان بپيوندد».
رزمندگان در آن زمان به وى پيوستند. او خداوند را حمد و ثنا گفت و فرمود: «امّا بعد؛ از وا نشستنِ شما در پذيرش فراخوان، به شگفتى فرو شدم؛ و نيز از اين كه در اين خانهها مانده، از مردم شهرتان جدا گشتيد؛ خانههايى كه ساكنانش ستمپيشه بودهاند و بيشينه ايشان هلاك شدهاند. نه به معروفى امر مىكنيد و نه از منكرى، نهى!». گفتند: اى امير مؤمنان! ما در انتظار فرمان و نظر تو بوديم. اكنون هر گونه مىپسندى، امر فرماى.
پس امام عليه السلام روانه شد و عَدىّ بن حاتم را بر ايشان گماشت. عدى سه روز در آن جا بماند و سپس با هشتصد تن از مدائن بيرون شد و پسرش يزيد را به جاى خود گماشت. او نيز با چهار صد تنِ ديگر به پدرش پيوست و آنگاه به على عليه السلام ملحق شد. 1
2431.وقعة صِفّين ـ به نقل از حَبّه عُرَنى ـ: على عليه السلام آمد تا به شهر انبار برگذشت. دهقانان بنى خُشنوشَك 2 از او استقبال كردند؛ پس از استقبال، پياده شدند و در ركاب او دويدن آغازيدند. فرمود: «اين چارپايان كه با خود داريد، چيستند و از اين كار كه كرديد، چه قصدى داريد؟».
گفتند: امّا اين كار كه كرديم، عادتِ ما در بزرگداشتِ اميران است. وامّا اين
1 - وقعة صفّين: 143،
بحارالأنوار: 32/423، شرح نهجالبلاغة: 3/203. 2 - سليمان بن ربيع بن هشام نَهدى،
يكى از روايتگران كتاب صفّين مىگويد: «خُش يعنى طيّب و نُوشَك، يعنى راضى. پس مراد
از بنى خشنوشك، بنى طيّب راضى است». (ر. ك: وقعة صفّين: 144)