دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 6 -صفحه : 439/ 83
نمايش فراداده

كه كارگزارانِ عثمان ابن عفّان را از عراق بگريزانَد، بر او سركشى كند و زيبايى‏هايش را زشت جلوه دهد. نيز از سبُك‏سرى و زشت‏انديشى وى بود كه به خانه و قرارگاه عثمان ابن عفّان تاخت و در زمره كشندگان او درآمد و اكنون خون عثمان، گريبانگير اوست. بدانيد كه من به نبرد با او نيازى ندارم.

به وى گفتم: سخن گفتى. پس بشنو تا پاسخت گويم.

گفت: نه! مرا به سخن شنيدن از تو و پاسخت، نياز نيست. از من دور شو!

پس يارانش بر من بانگ زدند و از آن‏جا بازگشتم. و اگر به من گوش فرا مى‏داد، دليل و حجّتِ فرماندهم (اشتر) را برايش بيان مى‏كردم. آن‏گاه، نزد اشتر بازگشتم و به او خبر دادم كه ابو اعور از نبرد با وى سر باز زده است.

گفت: او بر جانِ خويش ترسيده است.

پس همچنان روياروى ايشان ايستاديم، چندان كه شب ميان ما و ايشان پرده كشيد؛ و شب را به نگهبانى گذرانديم. صبح كه شد، ديديم سپاه شام در پناه تيرگى شب، از آن‏جا رفته‏اند. صبحگاهان بعد، على بن ابى طالب عليه السلام به ما رسيد. آن‏گاه، اشتر با همراهانش در سپاه پيش‏قراولان، پيش رفت تا به معاويه رسيد و روياروى وى ايستاد. على عليه السلام نيز در پى اشتر روان شد و شتابان به وى پيوست. سپس توقّف كرد و اين توقّف به درازا انجاميد. 1

تاريخ الطبرى: 4/567، وقعة صفّين: 154.