و براى اينكه نشان دهد اين بيانيه بدون هيچ ترديدى اجرا خواهد شد، به فرمانده نيروى انتظامى و حاجب خود، زياد بن عروه دستور داد كه شمارى از سپاه در شهر بگردند و مردم را به جبهه اعزام كنند و هر آن كه را تأخير كرد و يا امتناع ورزيد، بكشند.
و بدينگونه، همه نيروهايى كه مهلَّب بن ابى مقره را ـكه از جانب او فرماندهى جنگ با ازارقه را به عهده داشت تنها گذاشته بودند، به جبهه بازگشتند و حتى يك نفر هم تخلّف نكرد. 1 بدينسان، عبد الملك، با اجراى سياست تهديد و تطميع در گستره جامعه آن روز، تمام مخالفان حكومت مركزى را سركوب كرد و در سال 75 هجرى با خاطرى آسوده، راهى حج شد! يعقوبى مىنويسد:
ولما استقامت الأمور لعبد الملك وصلحت البلدان ولم تبق ناحيه تحتاج إلى صلاحها والإهتمام بها، خرج حاجّا سنة 75. 2 و چون كارها به سود عبد الملك، سامان گرفت و شهرها آرامش يافت و منطقهاى نماند كه نيازمند ساماندهى و توجّه بدان باشد، در سال 75 هجرى براى حج گزاردن، بيرون رفت.
اصلاح، رام كردن و ايجاد آرامش در زير برق شمشير! اين، همان اصلاحى است كه امام على عليه السلام آن را به بهاى فاسد شدن اصلاح كننده مىدانست و حاضر نبود بپذيرد و جامعه را بدينگونه به «صلاح» آورَد. او نمىتوانست به سياستى تن دردهد كه مشكل حكومت را به بهاى تباه ساختن ارزشهاى انسانى حل مىكند.
چنين جامعهاى و چنين مشكلزدايىها و راه حلهايى چه نيازى به برانگيخته شدن رسولان دارد؟ و چه نيازى به رهبران الهى و چه نيازى به على عليه السلام دارد؟ در
1 - الفتوح: 13. 2 - تاريخ اليعقوبى: 2 / 273.