آنچه تا بدينجا برشمرديم، اصلىترين عوامل سستى مردم و تنهايى امام على عليه السلام در روزگار پايانى حكومت ايشان بود. عوامل ديگرى نيز براى اين كنارهگيرى مردم، مىتوان شمرد كه هر چند تأثيرگذارى آنها در حد و حدود عوامل پيشگفته نيست، ولى نقش آنها در ضعيف و خسته شدن مردم، شايان توجّه است. اين عوامل را كه بدانها عنوان «عوامل جنبى» دادهايم، بر مىشمريم:
حكومت على عليه السلام در آغازين گامهاى استقرارش، متأسّفانه در كام جنگ فرو رفت: جنگ داخلى و نبرد با اهل قبله. جنگهاى پيش از آن، يكسر با كافران بود و نبرد با كافران، بدون شبهه و ابهام بود؛ امّا جنگهاى روزگار حكومت على عليه السلام كه در جهت خاموش ساختن فتنهها و در راه اصلاح و بازگرداندن جامعه اسلامى به سيره و سنّت نبوى بدانها تن داده بود، جنگ با اهل قبله بود؛ جنگ با كسانى كه عنوان مسلمانى داشتند و گاه در پرونده سياسى ـ اجتماعى آنها نقطههاى درخشان فراوانى نيز يافت مىشد.
چنين بود كه پيامبر صلي الله عليه و آله ـ كه در آينه زمان، اين حوادث را مىديد و چگونگى آنها را پيشبينى كرده بود ـ، از يك سو اين نبردها را قتالِ بر مبناى تأويل قرآن