سَبيَهُم؟ 1
گزارشگران، اتّفاق نظر دارند كه على عليه السلام آنچه را در سپاه جمل يافت از اسلحه، چارپا، بردگان و اشياى ديگر، در ميان يارانش تقسيم كرد. يارانش گفتند: مردم بصره را ميان ما تقسيم كن و آنان را برده قرار ده. فرمود: «نه». گفتند: چگونه خونشان براى ما حلال است و اسير گرفتن آنان، حرام؟
فرسودگى و خستگى نيروهاى رزمى پس از دو سال نبرد بدون غنيمت و بدون بهره مادّى، چون با شبهه نامشروع بودن جنگ با اهل قبله ضميمه شود و با ديگر عوامل بنيادين تنهايى امام عليه السلام ـ كه از آن ياد شد ـ گره بخورد، روشن است كه فرجامى جز نافرمانى نخواهد داشت. چنين شد كه امام عليه السلام در پايان دوران حكومتش در بسيج نيروها با مشكل جدّى مواجه بود.
مدير جامعه و پيشواى مردم، در چيرگى بر مشكلات و گشودن گرههاى اجتماعى، سياسى و... بيشتر از هر چيزى مرهون نيروهاى همگام و عناصر همراه در كادر رهبرى است. وجود هوشمندانِ از خود گذشته و خردمندان تلاشگرى كه از سرِ اخلاص، با پيشوا همراهى كنند و در گردونههاى دشوار، ايثار كنند، در پيشبرد مديريت جامعه نقشى شگرف ايفا خواهند كرد. نقش اينگونه كسان در زدودن ابهامها، رساندن پيامها، تبيين موضعها و ايجاد تحرّك در نيروها كه به گونهاى غير مستقيم، آرمانهاى رهبرى را در جامعه عينيت مىبخشند، بسى مهم است. در كشاكش نبرد صِفّين، نقش خطابهها و حماسهسرايىهاى كسانى چون مالك اشتر، هاشم مِرقال و ... روشن است و گواهى بر آنچه گذشت.
سوگمندانه، امام على عليه السلام در اواخر حكومت خود، اين گونه كسان را ديگر همراه
ر. ك: ج 6، ص 301 (نبرد نهروان).