آن است، فرا خواندند. به شما گفتم كه اينان اهل دين و قرآن نيستند. از روى مكر و نيرنگ و سست كردن عزم شما و ايجاد ضعف، قرآن بر نيزه كردهاند. پس در راه حقّ خويش جنگتان را با آنان ادامه دهيد؛ امّا از من نپذيرفتيد و گفتيد: قبول كن. اگر به آنچه در قرآن است، گردن نهادند، پس با ما در حق، همراه مىشوند و اگر گردن ننهادند، حجّت ما بر ضدّ آنان بزرگتر خواهد بود. من هم پذيرفتم. چون ديدم شما دست كشيديد و سست شديد، من نيز از آنان دست كشيدم.
ميان شما و آنان مصالحه بر دو نفر شد كه آنچه را قرآن زنده مىدارد، زنده بدارند و آنچه را قرآن مىميراند، بميرانند. رأى آن دو مختلف و داورىشان ناهماهنگ شد و حكم قرآن را وا گذاشته به مخالفت با كتاب خدا پرداختند. خداوند هم از راه درست، دورشان ساخت و آنان را به وادى گمراهى افكند و داورى آنان را دور افكند، و شايسته همين نيز بودند.
پس گروهى از ما كناره گرفتند. ما نيز ـ تا با ما كارى نداشتند ـ كارشان نداشتيم. تا آن كه به فساد در زمين روى آوردند، كشتند و تباه كردند. نزد آنان رفتيم و گفتيم: قاتلان برادرانمان را به ما تحويل دهيد، آنگاه قرآن داور بين ما و شما باشد.
گفتند: ما همگى آنان را كشتيم و همه ما خون آنان و شما را هدر مىدانيم. سوارهها و پيادههاى آنان بر ما تاختند و خداوند هم آنان را به خاك هلاكتِ ستمگران افكند.
پس چون كار آنان چنين شد، فرمانتان دادم كه فورى در پى دشمنانتان بشتابيد. گفتيد: شمشيرهايمان كُند شده، تيرهايمان تمام گشته و پيكانِ نيزههايمان كُند شده و بيشتر آنها خم شده است. ما را به شهرمان برگردان تا با بهترين ساز و برگ آماده شويم، و اگر برگردى به تعداد كسانى كه از ما كشته يا جدا شدند، نيروهاى ما را مىافزايى، كه اين كارْ ما را در برخورد با دشمن نيرومندتر مىسازد.