1. نسبيّت گرايى زيست شناختى: اصول اخلاقى، تابعى از وضعيت متغير زيستى فرد است.
2. نسبيّت گرايى جامعه شناختى: اصول اخلاقى، تابعى از اوضاع متغير اجتماعى است كه فرد در آن زندگى مى كند.
3. نسبيّت گرايى روان شناختى: مفاهيم اخلاقى، تابعى از وضعيت روانى متغير فرد، ذوق و سليقه و ميل و دلخواه اوست. به اين نوع گاهى نسبيّت گرايى ذوقى يا اگزيستانسياليستى نيز گفته مى شود.
4. نسبيّت گرايى فرهنگى: فضيلت ها و رذيلت هاى اخلاقى بستگى به آداب و رسوم جامعه دارد.
5. نسبيّت گرايى ماترياليستى: فضيلت يا رذيلت بودن يك صفت يا رفتار، بستگى به نقش و كاركرد آن نسبت به ايجاد برابرى و تساوى مادى در بين انسان ها و توزيع برابر امكانات دارد.(1)
نسبيت گرايى اخلاقى به طور كلى و با هر دليل و مبنايى كه ادعا شود، داراى پيامدهاى ويرانگر و غيرقابل قبولى است، كه هر يك به تنهايى براى ابطال آن كافى است. برخى از اين پيامدهاى مشترك و كلى به قرار زير است:
1. سلب مسؤوليت: انكار اخلاق مطلق و اصول اخلاقى همگانى و جاودانه، هيچ فردى را در قبال رفتار خود، از نظر اخلاقى و در بسيارى از موارد از جهت حقوقى مسؤول نمى شناسد.(2)
2. بى ثمرى احكام اخلاقى: احكام و قضاياى اخلاقى در صورتى مفيدند كه منشأ تأثير باشند; شور و شوق و تسليمى را در مخاطب برانگيزند و او را آماده ايثار و فداكارى كنند و اين امر ممكن نيست مگر با قبول و عشق به حقانيت عام، مطلق و جاودانه اصول اخلاقى. ولى نسبيت گرايى اخلاقى با همه اين امور در ستيز است و به يكباره خرمن هرگونه توصيه، تسليم و عشق به اصول مشترك اخلاقى را در آتش خود مى سوزاند.(3) در نتيجه نه تبليغ و هدايت و ارشاد و تربيت معنايى دارد و نه انبيا و اولياى الهى مجوزى براى هدايت بشر خواهند داشت
1. ر.ك: پُل روبيژيك: موافق و مخالف اگزيستانسياليزم، ترجمه سعيد
عدالت نژاد، نقل از مجله نقد و نظر، ش 13 ـ 14، ص 300 ـ 323)
2. ر.ك: پُل روبيژك: پيشين. (به نقل از مجله نقد و نظر، شماره 13
ـ 14، ص 305)
3. همان، ص 316.