فصل اوّل: كليات
فصل دوم: جاودانگى اخلاق
فصل سوم: عمل اخلاقى
علم اخلاق چيست؟ موضوع و هدف آن كدام است؟ مناسبات آن با علوم هم عرض خود چگونه است؟ چرا بايد اخلاق را بياموزيم؟ انواع شيوه ها و مكاتب اخلاقى موجود در بين عالمان مسلمان كدام اند؟
اينها اصلى ترين پرسش هايى است كه در ابتداى ورود به مسائل علم اخلاق، فراروى ما قرار دارد. پاسخگويى درخور و شايسته به آنها نه تنها موجب روشن شدن موضوع، قلمرو و جايگاه اين علم خواهد شد، بلكه ضمن تصحيح انتظارات ما، از بروز بسيارى شبهات و ابهاماتى كه در مباحث بعدى ممكن است روى دهد، پيش گيرى مى كند.
براى دست يافتن به شناخت اوليه از علم اخلاق، روشن شدن مفاهيم و نكات زير ضرورى است:
«اخلاق» جمع «خُلق» و به معناى نيرو و سرشت باطنى انسان است كه تنها با ديده بصيرت و غيرظاهر قابل درك است. در مقابل، «خَلق» به شكل و صورت محسوس و قابل درك با چشم ظاهر، گفته مى شود.(1) همچنين «خُلق» را صفت نفسانى راسخ نيز مى گويند كه انسان، افعال متناسب با آن صفت را بى درنگ، انجام مى دهد. مثلا فردى كه داراى «خُلق شجاعت» است، در رويارويى با دشمن، ترديد به خود راه نمى دهد.
1. اصفهانى، راغب: معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 159.