در تبيين عقلايى ضرورت «حسن فعلى» براى عمل اخلاقى مى توان گفت كه انگيزه فعلى ارادى و آزادانه انسان از نفس او سرچشمه مى گيرد و از جهت كمى و كيفى، شكل، ويژگى هاى زمانى و مكانى و غيره تابع انگيزه فاعل مى باشد; يعنى در واقع انگيزه فاعل شكل دهنده و روح عمل او است. بنابراين هركارى را به هر انگيزه اى نمى توان انجام داد و هر انگيزه اى با نوع خاصى از عمل سنخيّت و تناسب دارد. با خوابيدن نمى توان در آزمون علمى توفيق يافت. با نشستن در خانه، زيارت كعبه دست نمى دهد و با تجاوز به حرمت و اموال ديگران، نمى توان خشنودى پروردگار را جلب كرد.(1)
بدين ترتيب در فلسفه اخلاق اسلامى، هم وضعيت نفسانى و انگيزه فاعل مورد توجه قرار مى گيرد و هم ماهيّت عينى و آثار واقعى عمل; برخلاف مكاتب طرفدار «اصالت فاعل» كه فقط بر جنبه هاى نفسانى فاعل در انجام عمل اخلاقى اصرار مىورزند، و برخلاف مكاتب «اصالت عين» كه تنها طبيعت عمل خارجى و آثار عينى و مادى آن را مبناى خوبى و بدى اخلاقى مى دانند. به علاوه شرايطى كه در اخلاق اسلامى براى انگيزه فاعل كه عنصر معنوى عمل است و همچنين براى عنصر مادى و كالبد عمل اخلاقى، ضرورى پنداشته مى شود، با آنچه در ديگر مكاتب اخلاقى بيان مى گردد، تفاوت اساسى دارد.
1. ر.ك: مصباح يزدى، محمدتقى: دروس فلسفه اخلاق، ص 167 ـ 168.