فيزيكى و مادى، علمى و عقلانى و يا استعدادهاى اخلاقى باشند.
مراد از تربيت اخلاقى، چگونگى به كارگيرى و پرورش استعدادها و قواى درونى، براى توسعه و تثبيت صفات و رفتارهاى پسنديده اخلاقى و نيل به فضائل عالى اخلاقى و دورى از رذيلت ها و نابود كردن آنها است. بنابراين در تربيت اخلاقى، رويكرد اصلى متوجه پرورش استعدادهاى اخلاقى و رسيدن به كمالات اخلاقى است; در حالى كه در تربيت علمى، هدفْ شكوفايى استعدادهاى علمى و كسب مراتب بالاى علمى است و از همين روى نگرش به انسان عمدتاً ابزارى و آلى است.
تربيت اخلاقى نيز بخش مهمى از علم اخلاق را تشكيل مى دهد و چون مباحث آن عمدتاً ناظر به راهكارهاى عملى و ارائه توصيه هايى در باب عمل است، گاهى از اين بخش تحت عنوان «اخلاق عملى» ياد مى شود. در مقابلِ آن بخش از مباحث اخلاقى كه به توصيف خوبى ها و بدى هاى اخلاقى مى پردازد و به آن گاهى «اخلاق نظرى» گفته مى شود.
علم اخلاق نيز مانند هر علم ديگرى با پاره اى از دانش هاى موجود، مناسبات نزديك دارد. در اين جا براى تبيين قلمرو علم اخلاق و تكميل شناسايى آن مناسبات، علم اخلاق را با بعضى از علومِ نزديك به آن ـ از قبيل علم فقه، حقوق، عرفان عملى و علوم تربيتى ـ مورد مطالعه قرار مى دهيم.
علم فقه، اعمال و رفتار انسان هاى مكلّف و مسؤول را از دو جهت مورد بررسى قرار مى دهد و دو گونه داورى دارد: نخست از جهت آثار اخروى آن; يعنى ثواب و عقاب كه در تحت عناوينى مانند وجوب و حرمت بيان مى گردد و ديگرى از جهت آثار و وضعيت دنيوى آن كه در تحت عناوينى مانند صحت و بطلان بيان مى گردد.
بررسى ها و احكام نوع اول فقه، ماهيت اخلاقى داشته، بخش مهمّى از متون و منابع اخلاق اسلامى را تشكيل مى دهد. بررسى ها و احكام نوع دوم فقه، خارج از قلمرو علم اخلاق است و ماهيت اخلاقى ندارد; بلكه تنها ماهيت فقهى و حقوقى دارد.(1)
1. البته گاهى به احكام دستورى غيرالزامى (مستحب و مكروه) احكام اخلاقى يا آداب گفته مى شود و ملاك ورود در حوزه فقه، الزامى بودن حكم دانسته مى شود. اين كاربرد صرفاً اصطلاح خاص است و با تلقى متعارف از اخلاق نمى سازد.