2. علم اخلاق و حقوق
موضوع علم حقوق، قواعد كلى و الزام آور اجتماعى است كه اجراى آن از سوىدولت و قدرت حاكم تضمين شده، است. بنابراين علمحقوق، فقط به زندگى دنيوى و
اجتماعى انسان نظر دارد و احكام آن همگى لازم بوده و براى اجرا ضمانت دنيوى و
خارجى دارند. در حالى كه علم اخلاق شامل زندگى فردى انسان نيز مى شود، و
احكامِ غير الزامى نيز در آن وجود دارد. يعنى اخلاق هم شامل زندگى اجتماعى و
فردى مى شود و هم داراى احكام الزامى و غيرالزامى است و آن دسته از احكام
اخلاقى كه ماهيت حقوقى ندارند،(1) ضمانت اجراى دنيوى و خارجى نيز نداشته،
ضامن اجراى آنها درونى و اُخروى است.
در عين جدايى ها و ناهمگونى هاى موجود بين علم اخلاق و حقوق، همنوايى
هايى نيز ميان آن دو وجود دارد: از يك سو حقوق، خدمتگزار و مددكار اخلاق در
اجرا و توسعه عدالت اجتماعى است كه از ارزش هاى عالى اخلاقى محسوب مى شود و
از سوى ديگر، علم اخلاق با ترويج و توسعه فضيلت هاى اخلاقى و مبارزه با
مفاسد، نقش پيش گيرانه و بهداشت جنايى را ايفا مى كند و كارآمدترين ياور علم
حقوق در استقرار نظم و عدالت در جامعه است. از اين رو است كه فقدان و غيبت هر
يك از آن دو، براى جامعه بسيار زيانبار است.
3. علم اخلاق و عرفان عملى
عرفان كه نظامى علمى ـ فرهنگى است، دو بخش دارد: نظرى و عملى. بخش نظرىعرفان، مربوط به تفسير هستى، يعنى خدا، جهان و انسان است. عرفان در اين بخش
شباهت هاى بسيارى با فلسفه دارد. بخش عملى عرفان، روابط و وظايف انسان را با
خود، جهان و خدا بيان مى كند. اين بخش از عرفان كه به آن علم «سير و سلوك»
نيز گفته مى شود، بسيار شبيه به علم اخلاق است. در عرفان عملى، صحبت از اين
است كه «سالك» براى رسيدن به قله بلند انسانيت (توحيد) بايد از كجا آغاز كند
و چه منازل و مراحلى را به ترتيب بپيمايد و در منازل بين راه چه حالاتى به او
دست مى دهد و چه وارداتى خواهد داشت. البته همه اين مراحل بايد با اشراف و
مراقبت انسان كامل و پخته كه خود اين راه را طى كرده و از راه و رسم منزل ها،
آگاه است، صورت گيرد و اگر همت انسان كاملى بدرقه راه نباشد، خطر گمراهى
است.(2)
1. در نظام هاى حقوقى غيرمذهبى، حقوق در مقابل اخلاق قرار دارد و براى آن
دو، قلمرو و موضوعات مشترك نمى شناسند; ولى در نظام حقوقى اسلام، برخى
رفتارهاى اجتماعى، هم ماهيت اخلاقى دارند و هم ماهيت حقوقى و در نتيجه داراى
حكم و ضمانت اجراى حقوقى نيز هستند; مانند آدمكشى و سرقت.
2. ر.ك: شهيد مطهرى، مرتضى: آشنايى با علوم اسلامى (عرفان)، ص 181 ـ
186.