7 . خودستايى يكى ديگر از آثار خودپسندى است. خودبين در هر فرصتى
زبان به
ستايش خويش مى گشايد و از هر آنچه مربوط به او است، به نيكى ياد مى
كند.(1) در حالى كه زيبنده آدمى آن است كه خود را از نقايص، عيوب، گناهان و
خطاها تبرئه نكند و همواره از جرم و گناه خويش به درگاه الهى عذر آورد. قرآن
كريم در مذمت خودستايى مى فرمايد: «پس خودتان را پاك مشماريد. او به
حال
كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است.»(2)
هـ) درمان خودپسندى: درمان هر دردى به زدودن علل و اسباب آن است.
بنابراين كسى كه به جمال و صحت جسم خويش مغرور شده است، بايد در آغاز پيدايش
خويش و انجام آن انديشه كند و بداند كه آنچه دارد چقدر سريع الزوال و فانى
است. صاحب قدرت بايد بداند كه همه آنچه دارد با بيمارى يك روزه نابود خواهد
شد و هر لحظه ممكن است كه خداوند آنچه به او داده بازستاند. صاحب علم و
انديشه نيز بايد بداند كه آنچه دارد، امانت الهى است و ممكن است بر اثر حادثه
كوچكى همه مشاعر خود را از كف بدهد. همچنين صاحب حسب و نسب بايد بداند كه
اظهار سربلندى و عزت به سبب كمالات ديگران، عين جهالت و سفاهت است و در درگاه
خداوندى، كرامت و بزرگوارى هر كس را جز به تقوا و پروا پيشگى او نمى سنجند.
تفكر در آفات مال و ثروت كافى است تا ثروتمندان را از خواب خودپسندى بيدار
نمايد. اهل عبادت و تقوا نيز بايد توجه كنند كه غايت عبوديت جز خوارى و
انكسار در مقابل پروردگار نيست و عبوديت، خودبينى و خودپسندى را برنمى
تابد.(3)
دو. غرور
«غرور» يعنى اطمينان و آرامش قلب نسبت به آنچه كه با هواى نفس موافق بودهو طبيعت انسان به آن تمايل داشته باشد. منشأ اين گرايش جهالت يا وسوسه هاى
شيطانى است. بنابراين كسى كه براساس اوهام و شبهات، خويشتن را بر خير و صلاح
مى داند، در واقع فريب خورده و مغرور گشته است و ارزيابى درستى از خود و كار
خويش ندارد. مانند آنكه كسى از راه حرام مالى به دست آورد و آن را در راه هاى
خير از قبيل ساختن مسجد و مدرسه و سير كردن گرسنگان مصرف نمايد، به اين خيال
و اطمينان به اين كه در راه خير و سعادت گام برمى دارد; حال آنكه فريب خورده
و مغرور است. بنابراين «غرور» داراى دو ركن اساسى است:
1. جهل مركب; يعنى اعتقاد قلبى به اين كه عمل او خير و صلاح است، در حالى
كه در واقع چنين نيست.
2. برخلاف آنچه در ظاهر ادّعا مى شود، منشأ و انگيزه اصلى فرد نه خير و
سعادت، بلكه حبّ شهوات و پيروى از غضب و انتقامجويى است.
غرور به شدت در قرآن و روايات مورد نكوهش قرار گرفته است. قرآن در اين
باره به انسان هشدار مى دهد كه «زنهار! تا اين زمان زندگى دنيا، شما را
نفريبد، و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد.»(4) و در جاى ديگر عامل غرور
را دوستى دنيا و دنياطلبى مى داند: «و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست.»(5)
اگرچه در همه گروه هاى مردم، افراد مغرور و فريب خورده وجود دارند، برخى از
گروه ها بيشتر در معرض غرورند و يا به عبارت ديگر برخى از امور بيشتر مجراى
غرور واقع مى شوند. به همين دليل عالمان اخلاق عمده ترين گروه هايى را كه در
معرض غرورند، گروه هاى زير مى دانند:
الف) كافران: زيرا معتقدند كه نقد دنيا بهتر از نسيه آخرت است و
همچنين لذات يقينى دنيا بهتر از لذت هاى موعود اخروى مى باشد.
ب) مؤمنان گناهكار و فاسق: زيرا به اين بهانه كه خداوند بزرگوار و
داراى رحمت گسترده است، گناهان آنان در كنار مهر و عفو او ناچيز بوده قطعاً
مشمول بخشش خداوند قرار خواهند گرفت.
ج) عالمان: چون ممكن است تصور كنند كه دانش و آگاهى، موجب رستگارى
است. و در نتيجه در صدد عمل كردن به علم خويش برنيايند.
د) واعظان و مبلغان: زيرا شايد گمان كنند كه نيت آنان هدايت مردم
است; در حالى كه درپى ارضاى نفس خويش اند و در اين راه از نسبت دادن امور
خلاف واقع به دين ابايى نكنند.
هـ ) اهل عبادت و عمل: چون ممكن است در واقع در پى ريا و خودنمايى
باشند، ولى تصور كنند كه انگيزه آنان كسب رضايت پروردگار و تقرّب معنوى به او
است.
و) مدعيان عرفان: زيرا شايد تصور كنند كه به صرف پوشيدن لباس اهل
معرفت و به كار بردن اصطلاحات ايشان ـ بدون اين كه حقيقت و باطن خود را
تغييردهند ـ به سعادت و حقيقت دست يافته اند.
1. ر.ك: نراقى، محمدمهدى: پيشين، ج 1، ص 365 و 366.
2. سوره نجم، آيه 32.
3. ر.ك: نراقى، محمدمهدى: پيشين، ج 1، ص 326 ـ 342.
4. سوره لقمان، آيه 33. همچنين ر.ك: سوره حديد، آيه 14.
5. سوره آل عمران، آيه 185; سوره حديد، آيه 20.