بخش دوم :مفاهيم عام اخلاقى - اخلاق اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق اسلامی - نسخه متنی

احمد دیلمی، مسعود آذربایجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش دوم :مفاهيم عام اخلاقى

مقدمه

ويژگى هاى انسان كامل كه توجيه حكيمانه خلقت هستى، در گرو تحقق او است،

كدام اند؟ انسان خداپسند چگونه مى انديشد و چه مشخصه هاى نفسانى دارد؟ و در

حوزه هاى مختلف رفتارى چگونه عمل مى كند؟ مناسبات ميان انديشه، روان و رفتار

آدمى، در اخلاق اسلامى چگونه سامان داده مى شود؟

آيا در بين مفاهيم و حوزه هاى مختلف اخلاقى، تقدّم و تأخّرى وجود دارد؟

به عبارت ديگر، آيا از منظر اخلاق اسلامى هر يك از مفاهيم اخلاقى، بهويژه

مفاهيم نفسانى، با توجه به كاركردى كه در تحقّق انسان الهى دارند، جايگاه

ويژه اى در ساختار كلان نظام اخلاقى اسلام به خود اختصاص داده اند; به طورى

كه بتوان بناى نظام مندى از اخلاق اسلامى را تصوير كرد؟ آيا مفاهيم اخلاق

اسلامى مهره هاى بيگانه و گسسته از يكديگرند و ترتيب و آرايش خاصى بر آنها

حكومت نمى كند؟ در صورتى كه فضايل اخلاقى در ساختار اخلاق اسلامى، جملگى در

صدد تحقق مقصد خاصى باشند، رأس مخروط نظام اخلاقى اسلام كه همه فضايل ديگر

مقدمه وصول به آن اند و به سوى آن جهت گيرى شده اند و محور انسجام آنها است،

كدام فضيلت است؟ و سرانجام اين كه، انسان ارزشمند و خداپسند در حوزه هاى

مختلف (اقتصاد، سياست، معاشرت، روابط جنسى، زندگى خانوادگى، علم آموزى،

معلّمى، بهداشت و...) چه ويژگى هايى دارد؟

اين بخش عهده دار توصيف و شناسايى انسان خداپسند و نمونه در قالب

پاسخگويى به پرسش هاى بالا است.

در اين بخش مفاهيم عام اخلاقى كه اختصاص به ساحتى از زندگى انسان ندارند،

اعم از فضايل و رذايل، مورد مطالعه قرار مى گيرند.

پيش از ورود به اين مباحث لازم است به برخى موضوعات مقدماتى و كليات كه

پيش فرض هاى فلسفى، كلامى و انسان شناختى اخلاق اسلامى اند، اشاره داشته

باشيم.

1. پيش فرض هاى فلسفى: از جمله پيش فرض هاى فلسفى اخلاق اسلامى اين

است كه انسان مركب از دو جوهر متمايز روان و تن است. با صرف نظر از چگونگى

پيدايش آن دو، بدن بسترى براى رُشد و سعادت و يا سقوط و شقاوت جان آدمى است.

بنابراين حقيقت وجودى انسان را روان او تشكيل مى دهد. روح(1) آدمى مجرد از

بدن است و هنگام مرگ بى نياز از بدن مادى مى گردد. روح است كه درد و رنج و

لذت و سعادت را درك مى كند و كمال انسان در كمالِ او است. نفس جاودانه است و

كمال و سعادت آن را بايد در مجموعه حيات دنيوى و اُخروى آن جستوجو نمود.(2)

2. مبانى كلامى: حكيمانه بودن خلقت عالم و آدم از مبانى كلامى اخلاق

اسلامى است. علم اخلاق نسخه اجرايى چگونگى تحقق اين هدف است. بديهى است كه با

انكار حكمت و هدفمندى در آفرينش، شيوه تحقق اين هدف مفهومى ندارد و اخلاق

ضرورت منطقى نخواهد داشت. ولى اثبات هدفمندبودن خلقت و تفسير هدف آن، در علم

كلام صورت مى گيرد و علم اخلاق با پذيرش اين مبنا و تفسير ارائه شده از هدف

كلان پيدايش عالم و آدم، در صدد تبيين آن و پيشنهاد طرح عملى براى تحقّق آن

است.

هدف خداوند از خلقت آدم، رأس هرم اخلاق اسلامى را تشكيل مى دهد; چنان كه

از تعابير قرآن و روايات بر مى آيد انسان خليفه و جانشين خداوند در زمين

است.(3) از حاصل سير عقلانى حكيمان نيز بر مى آيد كه خداوند در خلقت عالم،

هدفى وراى ذات خويش نداشته است. طبق آنچه عارفان و سالكان در نتيجه سلوك

معنوى خود بدان دست يافته اند و بر اساس آنچه در معارف دينى است، جهت گيرى

همه عناصر و فضايل در اخلاق اسلامى به سوى اين است كه آدمى در كار عالم مؤثرى

جز خدا نبيند و خود نيز با اراده و اختيار، در ابعاد مختلف وجودى خويش در حدّ

توان و امكان، تجليگاه اسما و صفات خداوند باشد: در مهربانى مظهر رحمت الهى،

در سخاوت مظهر جود خداوند، در خشم و غضب مظهر انتقام حق و ... . اين همان

مقصدى است كه گاه از آن به مقام «خليفه الهى» و برخى به مقام «لقا و فنا» و

عده اى به مقام «قرب الهى» و امثال اينها تعبير مى كنند.

1. در اين نوشتار واژه هاى: روان، نفس، روح و جان مفهوم واحدى دارند.

2. ر.ك: صدرالدين شيرازى: الاسفار الاربعة، ج 8 ; ابن سينا: الاشارات

و التنبيهات، ج 3، نمط هفتم; سهروردى، شهاب الدين: مجموعه آثار، ج 2;

علامه حلّى: كشف المراد، مقصد دوم.

3. از جمله ر.ك: سوره بقره آيه 30.


/ 114