زهد - اخلاق اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق اسلامی - نسخه متنی

احمد دیلمی، مسعود آذربایجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زهد

يك. مفهوم و ماهيت زهد

از نظر ارباب لغت زهد ورزيدن نسبت به يك چيز به مفهوم اعراض از آن شى و

به مقدار اندكى از آن رضايت دادن است.(1) در فرهنگ عالمان اخلاق «زهد» عبارت

است از اعراض قلبى و عملى از دنيا، مگر به مقدارى كه آدمى بدان نياز ضرورى

دارد.

به عبارت ديگر زهد يعنى روى گردانيدن از دنيا براى آخرت و از غير خداوند

دل بريدن. از اين تعريف بر مى آيد كه اولا، زهد نسبت به كسى صادق است كه

امكان تحصيل دنيا و برخوردارى از آن را داشته باشد. ثانياً، روى برتافتن او

از دنيا به دليل پستى و حقارت دنيا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترك دنيا به

دليل عدم امكان تحصيل آن و يا به هدفى غير از رضايت خداوند و تحصيل آخرت باشد

ـ مانند جلب رضايت و محبت مردم و يا به علت فرار از سختى و مشقت تحصيل آن ـ

به آن «زهد» گفته نمى شود.(2)

دو. ارزش زهد

نگاهى گذرا به تعابيرى كه نسبت به زهدورزى در آيات و روايات وارد شده است

و آثارى كه براى اين صفت نفسانى بيان گرديده همگى بيانگر جايگاهى رفيع براى

وارستگى و زهدورزى نسبت به دنيا در نظام اخلاقى اسلام است.

از جمله پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «زهدورزى در دنيا موجب

راحتى دل و بدن است.»(3) و فرمود: «كسى كه نسبت به دنيا زهد ورزد مصيبت ها بر

او آسان گردد».(4)

امام صادق(عليه السلام) نيز فرمود: «بى رغبتى به دنيا باعث فراغت قلب جهت

پرداختن به آخرت مى گردد».(5)

و سرانجام آنكه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اعلام مى دارد: «بدون بى

رغبتى به دنيا، چشيدن شيرينى ايمان بر دل هاى شما حرام خواهد بود».(6)

1. ر.ك: راغب اصفهانى: مفردات الفاظ القرآن، ص 384; ابن منظور: لسان

العرب، ج 3، ص 196 و 197.

2. ر.ك: نراقى، محمدمهدى: جامع السّعادات، ج 2، ص 55 و 56 .

3. شيخ صدوق: خصال، ص 73، ح 114.

4. شيخ طبرسى: مكارم الاخلاق، ج 2، ص 341، ح 2660.

5. كلينى: كافى، ج 2، ص 16، ح 5 .

6. همان، ص 128، ح 2.




/ 114