در اخلاق عارفانه، مكاتب متعددى وجود دارد كه در مقام ارزيابى اين شيوه،
ناگزير بايد به اين امر توجه كرد. در يك تقسيم بندى كلى اين مكاتب را مى توان
در دو گروه جاى داد: الف. مكاتبى كه در سلوك معنوى اصولا پايبندى به شريعت را
لازم ندانسته و يا تنها براى مدتى موقت و مرحله اى خاص لازم مى دانند. ب.
مكاتبى كه پايبندى به احكام شرعى را تنها راه رسيدن به مقامات عالى معنوى
دانسته و آن را همواره لازم مى دانند.
در ارزيابى گروه اول از اين مكاتب، مى توان گفت كه آنها به نوعى دچار
افراط در مبارزه با نفس شده و اخلاق اسلامى را از زندگى به مردگى كشانده اند.
افزون بر آن همه جايگاه تعقل و انديشه را در اخلاق تا حدود زيادى به فراموشى
سپرده كه در نتيجه، منتهى به يك سلسله تعليمات مغاير با كتاب و سنت گرديده
اند. مثلا به بهانه جهاد با نفس و خودپرستى، عزّت و كرامت نفس را ناديده
گرفته اند! حال آنكه در اخلاق اسلامى، كرامت و شرافت نفس نه تنها يك فضيلت
اخلاقى،(1) بلكه تحصيل و تقويت آن، خود يك شيوه تربيتى است.(2)
اما گروه دوم از مكاتب عرفانى كه التزام به شريعت را سرلوحه تعاليم خود
قرار داده اند، دستاوردهاى ارزشمندى در جهت سازماندهى راهكارهاى عملى سير
معنوى، تعيين مبدأ و مقصد آن و مراحل اين سفر و چگونگى به كارگيرى عناصر
قدرتمندى مانند محبت، ذكر و نظارت در جهت تعالى معنوى، با خود دارند كه در
مقام تربيت اخلاقى بسيار كارآمد و سودمندند و همه اين امور را منطبق با قرآن
و روايات مى دانند. تركيب اين دستاوردهاى جذاب تربيتى با مباحث توصيفى اخلاق
اسلامى موجب آشكارشدن كارآمدى نظام اخلاقى اسلام خواهد شد.
3. اخلاق نقلى
«يعنى اخلاقى كه محدثان با نقل و نشر اخبار و احاديث در ميان مردم بهوجود آورده اند».(3) در اين شيوه، مفاهيم اخلاقى بر اساس آنچه كه در كتاب و
سنت آمده، بدون توجّه جدّى و كافى به ترتيب واقعى حاكم بر آنها و مناسبات
موجود بين آنها، بيان مى گردد. اين قبيل متون، بيشتر
1. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين. (سوره منافقون، آيه 8); و
لاتكن عبد غيرك و قد جعلك اللّهُ حُرّاً. (نهج البلاغه، نامه 31،
قسمت 45)
2. تعبير به مكارم (بزرگ منشى هاى) اخلاقى، در متون مقدس اسلامى گوياى
همين است. رواياتى از قبيل مَن كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته. (نهج
البلاغه، حكمت 441) و من هانت عليه نفسه فلاتأمن شرّه. (تحف
العقول، ص483) بهوضوح گوياى اين امر است.
3. استاد مطهرى، مرتضى: تعليم و تربيت در اسلام، ص 201.