5 . عدم اضطرار - اخلاق اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق اسلامی - نسخه متنی

احمد دیلمی، مسعود آذربایجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5 . عدم اضطرار

اضطرار در بسيارى از موارد رافع مسئوليت اخلاقى است. «مضطر»، فردى را مى

گويند كه در شرايط دشوار قرار گيرد; مانند آنكه شخص در بيابانى درمانده و

گرسنه است و غير از مردار غذايى براى خوردن نمى يابد.

6 . عدم اكراه

اكراه هنگامى محقق مى شود كه فرد از جانب شخص يا گروهِ جابر، مورد تهديد

قرار مى گيرد


و برخلاف رضايت باطنى خود وادار به ترك فعل و يا انجام فعلى مى گردد كه

به لحاظ اخلاقى زشت و ناپسند است; مانند آنكه به او مى گويند: اگر روزه اش را

نخورد، جانش در خطر است و يا اگر نسبت به فلان مسئله راست بگويد، از كار

اخراج خواهد شد.

حديثِ موسوم به «حديث رفع»، يكى از امورى را كه در آن براى انسان تكليفى

نيست «ما استكرهوا عليه» دانسته است; يعنى آنچه بر انجام يا ترك آن وادار مى

شوند. وجه تمايز اكراه از اضطرار در اين است كه در اضطرار تهديدكننده اى در

كار نيست، بلكه مجموع شرايط طورى است كه وضع نامطلوبى را بر فرد تحميل كرده

است و شخص براى «رفع» اين شرايط نامطلوب ناگزير است برخلاف وظيفه اخلاقى خود

عمل كند. در اكراه، فرد جهت «دفع» صدمه و ضررى كه در نتيجه تهديد ديگرى متوجه

او شده است، وادار مى شود برخلاف تكليف اخلاقى خود رفتار نمايد.

حوزه تأثير «اكراه» و «اضطرار» وابسته به دو عامل اساسى زير است:

يك. درجه صدمه و ضررى كه مى بايست «دفع» يا «رفع» گردد.

دو. اهميت وظيفه و تكليفى كه انسان مى خواهد به دليل «اكراه» و

يا«اضطرار» از انجام آن خوددارى كند.


در نظام اخلاقى اسلام، پاره اى وظايف اخلاقى را هرگز نمى توان به دليل

«اكراه» يا «اضطرار» ترك كرد و تحت هر شرايطى بايد به آنها پايبند بود و زيان

ناشى از آنها را تحمل كرد;

مثلا هيچ گاه نمى توان به دليل اكراه يا اضطرار،

جان ديگران را در معرض خطر قرار داد و يا به زيان مصالح اجتماعى عمل كرد و يا

مصالح عمده دينى را زير پا نهاد.(1)

1. ر.ك: مطهرى، مرتضى: مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى، ص 277 ـ 278.











/ 114