فصل سوم:صفات نفسانى عمل كننده «2»
د. جهت گيرى نفس نسبت به آينده
برخى از مفاهيم عامِ اخلاق اسلامى، جهت گيرى نفسانى آدمى را نسبت بهآينده سامان مى دهند. نخست از موضع پسنديده نفس در قبال آينده و سپس از موانع
و آفات آن سخن خواهيم گفت.
1. موضع مطلوب نفس نسبت به فردا
اين جهت گيرى در قالب مفاهيمى به شرح زير شكل مى گيرد:الف. حزم: حزم در لغت به مفهوم محكم كارى و استوار و متقن نمودن امور
است.(1) در روايات نيز حزم به همين معنا به كار رفته است; ولى براى آن مصاديق
فراوانى بيان شده است. از جمله اصلاح امروز، تدارك فردا، كار امروز را به
فردا واننهادن، آماده مرگ بودن، در رأى مستبد نبودن و با صاحب نظران مشورت
نمودن، استوارى و قاطعيت در تصميم گيرى، توقف در موارد مشكوك، احتياط و عاقبت
انديشى. به اين ترتيب يكى از مجارى مهم «حزم»، آينده نگرى و دورانديشى است.
تدارك فرداهاى دور و نزديك به شكل مطلوب از فضايل عالى اخلاقى در اسلام است.
از اين رو در متون اصلى اخلاق اسلامى از «حزم» با اوصافى همچون زيركى،(2)
نوعى سرمايه و بضاعت،(3) هنرمندى(4) و يكى از صفات مؤمنان،(5) ياد شده
است. در نتيجه، جهت گيرى مطلوب نفس نسبت به آينده (حزم) آن است كه اولا،
وضعيت فرداى خود و حوادثى كه براى او در آينده پيش خواهد آمد و از جمله مرگ و
زندگى خويش را، در نظر بگيرد. ثانياً تمايلات امروز خود را با توجه به فردا
سامان دهد.
ب. كوتاه كردن آرزوها: فردا بستر آرزوهاى امروز ما است. انسان ها به
مقدارى كه در آينده براى خويش بقا و زندگى انتظار دارند، حوزه آرزوهاى خويش
را ترسيم مى كنند. گاه نيز دامنه آمال و آرزوهاى آدمى، انتظار او را نسبت به
دوران زندگى آينده اش تحت تأثير قرار مى دهد. به هر صورت اين دو عامل بر
يكديگر اثر گذارند. در اخلاق اسلامى تلاش شده است كه آرزوهاى انسان و انتظار
او را نسبت به دوران باقيمانده از عمرش، بر اساس واقعيات طبيعى و ملاك هاى
ارزشمند اخلاقى شكل گيرد. از يك سو به انسان هشدار مى دهد كه هيچ تضمين و
اطمينانى براى زندگى فرداى او وجود ندارد و هر روز و هر لحظه ممكن است كه
آخرين لحظه حيات او باشد و او ناگزير بايد مطالبات خويش را از دنيا و تداركات
خود را براى آخرت، بر اساس چنين واقعيتى استوار سازد. از سوى ديگر به او
يادآور مى شود كه همت خويش را بلند دارد و منزلت انسانى خود را با خور و خواب
و لذت هاى زودگذر و مناصب اعتبارى و ستايش كسانى كه حتى مالك سود و زيان
خويشتن نيستند، سودا نكند.
توصيه اخلاق اسلامى به كوتاه كردن آرزوها در راستاى همين هدف است; زيرا
به گفته عالمان اخلاق، آرزوهاى دراز بر دو پايه استوارند: يكى اعتقاد به عمر
طولانى و ديگرى تمايل و رغبت به بهره مندى از لذت هاى دنيوى در درازمدت.
بنابراين آرزوهاى طولانى، موجب جهالت انسان و غفلت او نسبت به مرگ از يك سو و
محبت و دلبستگى او به دنيا از جانب ديگر است.(6) و اين دو نه تنها خود رذيلت
اند، بلكه كليد بسيارى از رذايل اخلاقى مى باشند. در آيات و روايات، آرزوهاى
دراز به زبان هاى مختلف مورد نكوهش قرار گرفته است. خداوند به موسى(عليه
السلام) فرمود: «اى موسى! در دنيا آرزوهاى دراز نداشته باش كه سختدل مى شوى و
انسان سختدل از من به دور است.»(7) امام على(عليه السلام)فرمود: «آن را كه
يقين دارد روزى از دوستان خود جدا خواهد شد و در دل خاك خواهد خفت و حساب و
كتابى در پيش رو دارد و آنچه بر جاى مى نهد به كارش نخواهد آمد و به آنچه پيش
فرستاده نيازمند است، سزاوار است كه رشته آرزو را كوتاه و دامنه عمل را دراز
گرداند.»(8) امام باقر(عليه السلام) نيز فرمود: «با كوتاه كردن آرزو،
شيرينى وارستگى از دنيا را به دست آور.»(9)
ج. ياد مرگ: ياد مرگ از ابزارهاى بسيار كارآمد در اخلاق تربيتى اسلام
است. رهروان وادى معرفت و دلدادگان كوى محبت پروردگار، تجارب ارزشمندى را از
كارآمدى ياد مرگ گزارش كرده اند و در آيات و روايات نيز ياد مرگ به عنوان يك
تدبير راهبردى در تربيت اخلاقى مورد تأكيد است.
چنانكه گفته شد، باور به بهره مندى از عمرى طولانى از اركان آرزوهاى دراز
و در نتيجه محبت دنيا و غفلت از اندوختن ذخيره اُخروى است. اخلاق اسلامى با
توصيه هاى فراوان نسبت به «ياد مرگ» و تذكّر دائمى نسبت به اصل مرگ و ناگهانى
بودن آن، جهت گيرى نفسانى ما را نسبت به فردا سامان مى دهد. با تصحيح انتظار
ما از زندگى فردا، موضع و رفتار ما نسبت به امروز نيز اصلاح خواهد شد.
امام باقر(عليه السلام) نقل مى فرمايند كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه
وآله) پرسيدند: زيرك ترين مؤمنان چه كسى است؟ رسول خدا(صلى الله عليه وآله)
پاسخ دادند: «كسى كه از همه بيشتر به ياد مرگ بوده و بيشتر از همه خويش را
آماده مرگ كرده باشد.»(10) امام على(عليه السلام) فرمود: «آنگاه كه نفْس
هايتان شما را به سوى خواهش ها و شهوات مى كشاند، مرگ را فراوان ياد كنيد كه
مرگ بهترين واعظ است. رسول خدا9 بسيار اصحاب خود را به يادآورى مرگ سفارش مى
كرد و مى فرمود: مرگ را فراوان ياد كنيد، زيرا كه آن برهم زننده لذّت ها و
حائل ميان شما و خواهش ها است.»(11)
1. ر.ك: ابن اثير: نهايه، ج 1، ص 379.
2. شيخ صدوق: خصال، ج 2، ص 505 ، ح 3.
3. غرر الحكم، ح 9.
4. همان، ح 117.
5. كلينى: كافى، ج 2، صص 228 و 229.
6. ر.ك: نراقى، محمدمهدى: جامع السّعادات، ج 3، ص 32 ـ 35.
7. شيخ كلينى: كافى، ج 2، ص 329، ح 1.
8. علامه مجلسى: بحارالانوار، ج 73، ص 167، ح 31.
9. حرّانى: تحف العقول، ص 285.
10. شيخ كلينى: كافى، ج 3، ص 258.
11. شيخ طوسى: امالى، ص 28، ح 31.