وحی و نبوت

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 68/ 23
نمايش فراداده

قرآن به " اقتراحات " مشركان در مطالبه معجزه جواب منفي داده است ، مدعي شده اند كه پيامبر اسلام به مردم مي گفته من معجزه اي جز قرآن ندارم ، اگر قرآن را به عنوان معجزه مي پذيريد فبها و الا از من معجزه اي ديگر ساخته نيست بعضي از نويسندگان " روشنفكر " مسلمان اخير نيز همين نظر را پذيرفته اند و آن را به اين شكل توجيه كرده اند كه معجزه دليل است ، اما دليل اقناعي براي بشر نابالغ و كودك كه در پي امور اعجاب آور و غير عادي است ، انسان رشد يافته به اين گونه امور توجهي ندارد و سر و كارش با منطق است ، و چون دوره پيامبر اسلام دوره عقل و منطق است نه دوره اوهام و خيالات ذهني ، پيامبر اسلام از اجابت درخواست هرگونه معجزه اي غير از قرآن به اذن خدا امتناع كرده است . مي گويند : " استعانت از معجزات و خرق عادات براي پيغمبران سلف اجتناب ناپذير بود ، چه راهنمايي ايشان به ياري استدلال عقلي در آن دوران ، دشوار بلكه محال مي نمود در عصر ظهور پيغمبر اسلام ، جامعه بشري دوران كودكي را پشت سر گذاشته ، به دوره بلوغ فكري پاي مي گذاشت .

كودك ديروز كه نيازمند مادري بود تا دستش گيرد و رفتنش بياموزد خود مي توانست بر روي پاهايش بايستد و عقلش را به كار اندازد بي دليل و حكمت نبود كه پيغمبر اسلام در برابر اصرار منكرين و معاندين به آوردن معجزات و خرق عادات ، مقاومت مي ورزيد و در اثبات حقانيت دعوت خويش به استدلال عقلي و تجربي و شواهد تاريخي اتكا مي فرمود با وجود اين همه اصرار و لجاجت منكرين ، پيغمبر اسلام از آوردن معجزاتي نظير آنچه پيامبران سلف مي آوردند به امر خدا امتناع مي ورزيد و تنها بر قرآن به عنوان معجزه اي كه نظيري براي آن نخواهد بود تكيه مي كند . قرآن معجزه خاتم پيامبران ، خود دليل ديگري بر خاتميت رسالت است كتابي است محتوي حقايق عالم خلقت و تعاليم و راهنماييهاي زندگي در كمال هماهنگي در جميع جهات ، معجزه اي در خور بشر رسيده و عاقل ، نه كودك پاي بند اوهام و تخيلات ذهني " ( 1 ) . مي گويند :

" فضايي كه انسان گذشته در آن دم مي زده است ، همواره مملو از خرافات و موهومات و خوارق عادات بوده است و جز آنچه " بر خلاف عقل و حس " باشد در احساس وي اثر نمي گذاشته است ، از اين روستكه در تاريخ ، بشريت را مي بينيم كه همواره در جستجوي " اعجاز " است و شيفته " غيب " اين حساسيت در برابر هر چه نامحسوس و " نامعقول " است ، در ميان مردمي كه از مدنيت دورترند شديدتر است اينان به همان اندازه كه به " طبيعت " نزديكترند به " ماوراي طبيعت " مشتاق ترند و " خرافه " زاده معيوب اين حقيقت است انسان صحرا همواره در پي " معجزه " است ، جهان وي مملو از ارواح و اسرار شگفت انگيز است روح يك انسان باستاني تنها هنگامي متاثر مي شودكه نگاهش در برابر امري به " اعجاب " آيد و آن را مرموز و سحرانگيز و مبهم بيند از اينجاست كه مي بينيم نه تنها پيغمبران بلكه پادشاهان و زورمندان و حكيمان هر قومي براي توجيه خويش به امور خارق العاده متوسل مي شده اند و در اين ميان ، پيغمبران كه مبناي رسالتشان بر " غيب " نهاده شده است ، بيش از ديگران مي بايست به " معجزه " دست بزنند ، چه در ايمان مردم روزگارشان " اعجاز " بيش از منطق و

1 دكتر حبيب الله پايدار : فلسفه تاريخ از نظر قرآن ، ص 15 و 16.