جز آنچه خدا خواسته است ، من مالك نفع و ضرري براي خود نيستم و اگر از غيب خبر مي داشتم خير را زياد مي كردم و شر به من نمي رسيد ، من جز بيم دهنده و بشارت گويي براي مردمي كه ايمان دارند نيستم ( اعراف / 188 ) اما پيغمبري كه غيبگو نباشد و با ارواح و پريان و جنيان گفتگو نكند و هر روز كرامتي از او سر نزند ، در چشم مردم صحرا چه جلوه اي مي تواند داشت ؟ محمد آنان را به تفكر در كائنات ، به پاكي و دوستي و دانش و وفا و فهم معني هستي و حيات و سرنوشت آدمي مي خواند و آنان از او پياپي معجزه مي طلبند و غيبگويي و كرامت مي خواهند، و خدا از زبان او با لحني كه گويي چنين كاري از او هرگز انتظار نمي رود مي گويد "« سبحان ربي هل كنت الا بشرا رسولا غ" (سبحان الله ! مگر من جز يك بشر فرستاده اي هستم ؟" (1). آنچه بيشتر مورد استناد اين گروه واقع شده آيات 90 - 93 سوره اسراء است كه مي فرمايد : « و قالوا لن نؤمن لك حتي تفجر لنا من الارض ينبوعا * او تكون لك جنة من نخيل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجيرا * او تسقط السماء كما زعمت علينا كسفا او تاتي بالله و الملائكة قبيلا * او يكون لك بيت من زخرف او ترقي في السماء و لن نومن لرقيك حتي تنزل علينا كتابا نقرؤه قل سبحان ربي هل كنت الا بشرا رسولا ». گفتند ترا تصديق نمي كنيم تا آنكه براي ما از زمين چشمه اي بشكافي ، يا ترا باغي از خرما و انگور باشد كه نهرها در آنها جاري سازي ، يا پاره اي از آسمان را چنانكه گمان مي بري بر ما بيفكني ، يا خدا و فرشتگان را روبروي ما حاضر سازي ، يا ترا خانه اي از طلا باشد ، يا به آسمان بر شوي ، و هرگز بالا رفتنت را گواهي نكنيم .مگر آنكه نامه اي از آسمان بر ما نازل كني بگو منزه است پروردگارم ، آيا من جز بشر فرستاده اي هستم ؟ مي گويند اين آيات نشان مي دهد كه مشركان از پيامبر معجزه اي ( غير از قرآن ) مي خواستند و پيامبر امتناع مي كرد . ما ضمن تاييد بعضي از مطالبي كه نقل كرديم ، خصوصا آنچه در مزيت معجزه بودن كتاب نسبت به ساير معجزات گفته شد ، 1 دكتر علي شريعتي : اسلام شناسي ، ص 502 - 506-