تنفر از بيكاري و بطالت - وحی و نبوت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وحی و نبوت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سر و صورت خود را تميز نگه مي داشت . ابوطالب روزي از او خواست كه در حضور او جامه هايش را بكند و به بستر رود او اين دستور را با كراهت تلقي كرد و چون نمي خواست از دستور عموي خويش تمرد كند به عمو گفت : روي خويش را برگردان تا بتوانم جامه ام را بكنم . ابوطالب از اين سخن كودك در شگفت شد ، زيرا در عرب آن روز حتي مردان بزرگ از عريان كردن همه قسمتهاي بدن خود احتراز نداشتند ابوطالب مي گويد : من هرگز از او دروغ نشنيدم ، كار ناشايسته و خنده بيجا نديدم ، به بازيهاي بچه ها رغبت نمي كرد ، تنهايي و خلوت را دوست مي داشت و در همه حال متواضع بود .

تنفر از بيكاري و بطالت

از بيكاري و بطالت متنفر بود ، مي گفت : " خدايا ! از كسالت و بي نشاطي ، از سستي و تنبلي و از عجز و زبوني به تو پناه مي برم " مسلمانان را به كار كردن تشويق مي كرد و مي گفت : " عبادت هفتاد جزء دارد و بهترين جزء آن كسب حلال است " .

امانت

پيش از بعثت براي خديجه كه بعد به همسري اش در آمد ، يك سفر تجارتي به شام انجام داد در آن سفر بيش از پيش لياقت و استعداد و امانت و درستكاري اش روشن شد او در ميان مردم آنچنان به درستي شهره شده بود كه لقب " محمد امين " يافته بود امانتها را به او مي سپردند . پس از بعثت نيز قريش با همه دشمني اي صفحه : 131 --> كه با او پيدا كردند ، باز هم امانتهاي خود را به او مي سپردند ، از همين رو پس از هجرت به مدينه ، علي ( عليه السلام ) را چند روزي بعد از خود باقي گذاشت كه امانتها را به صاحبان اصلي برساند .

مبارزه با ظلم

در دوران جاهليت با گروهي كه آنها نيز از ظلم و ستم رنج مي بردند براي بر دوش خويش سوار مي كرد ، آنها را مي بوسيد و اينها همه برخلاف خلق و خوي رايج آن زمان بود روزي در حضور يكي از اشراف ، يكي از فرزند زادگان خويش حضرت مجتبي ( ع ) را مي بوسيد ، آن مرد گفت : من دو پسر دارم و هنوز حتي يك بار هيچ كدام از آنها را نبوسيده ام . فرمود :

« من لا يرحم لا يرحم » ( 1 ) . كسي كه مهرباني نكند رحمت خدا شامل حالش نمي شود . نسبت به فرزندان مسلمين نيز مهرباني مي كرد آنها را روي زانوي خويش نشانده ، دست محبت بر سر آنها مي كشيد گاه مادران ، كودكان خردسال خويش را به او مي دادند كه براي آنها دعا كند اتفاق مي افتاد كه احيانا آن كودكان روي جامه اش ادرار مي كردند مادران ناراحت شده و شرمنده مي شدند و مي خواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند او آنها را از اين كار به شدت منع مي كرد و مي گفت : مانع ادامه ادرار كودك نشويد ، اينكه جامه من نجس بشود اهميت ندارد ، تطهير مي كنم .

با بردگان

نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود به مردم مي گفت : اينها برادران شمايند ، از هر غذا كه مي خوريد به آنها بخوارنيد و از هر نوع جامه كه مي پوشيد آنها را بپوشانيد ، كار طاقت فرسا به آنها تحميل مكنيد ، خودتان در كارها به آنها كمك كنيد مي گفت : آنها را به

1 مسند احمد ، ج 2 ، ص 228-

/ 68