رمز جاودانگی

حسن عسکری راد

نسخه متنی -صفحه : 151/ 133
نمايش فراداده

نمايندگان دولت‏ها، دلم هواى مردم كرده بود، خاطرات گذشته‏ام با اين ديدار زنده مىشد.


  • هر كسى كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش

  • باز جويد روزگار وصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش

همان‏جا اين نكته در خاطرم نشست كه سرگذشت پيامبران نيز ريشه در همين اصل ـ مردمى ـ داشت و از همين روى بود كه همه آنان از متن مردم و از بين محرومان جامعه برخاسته بودند. خداوند نيز رسالتشان را با همين پيوند عاطفى با اكثريّت جامعه، جان مىبخشيد و جهانى مىساخت!

ديدارى كه تجديد نشد

در جزيره لاوان، وقتى آن همه نوجوان وجوان پيشواز آمده را مقابل خود ديدم، انگار آن‏جا يك كلاس عمومى تشكيل يافته بود و من همان معلّم پيشين بودم. چهره نيمه سوخته‏شان مرا به تدبّر خاصّ واداشت. انبوهى از چشمان محروميّت كشيده، چهره و نگاه مرا دقيقاً زيرنظر داشت، با اين تفاوت كه اين بار من به آنان درس نمىدادم كه درس مىگرفتم؛ از بىتوقّعىشان، از حضور و حمايتشان و.... تير نگاه‏هاى نيازمندانه‏شان قلب مرا مىشكافت، امّا برق نگاه و عزّت نفس آنان گل لبخند را بر لب‏هايم مىنشانيد. از حرف‏هاىشان سادگى و صميميّت بر مىخاست و از دل‏هاىشان چون آب دريا پاكى و شفّافيت. آرزوى داشتن يك زندگى سالم در سيماىشان موج مىزد! وقتى به شعار حمايتى پشتوانه دارشان گوش سپردم، همان حال از عهد كودكى و يتيمى خويش ياد كردم و با خود چنين گفتم: امروز، روز آزمايش توست. نكند اين دورماندگان از مركز را به فراموشى سپارى كه اگر چنين كنى، روزى همه آنان با همين سند ـ عكس ـ كه به استقبالت آمده بودند، در محشر خلايق در دادگاه الهى عليه تو اقامه دعوا خواهند كرد! با اين همه، نمره آنان بيست بود و نمره