رمز جاودانگی

حسن عسکری راد

نسخه متنی -صفحه : 151/ 22
نمايش فراداده

پرورش منطقه پيشنهاد داده شد كه ايشان با چند ساعت تخفيف، تدريس رياضى حدّاقل دو دبيرستان را برعهده بگيرد.

او بعد از بحث‏هاى زياد در اين زمينه، ناباورانه پيشنهاد تخفيف را نپذيرفت و با كمال صراحت و قاطعيت، گفت:

نه من حق دارم از 22 ساعت كم‏تر تدريس كنم و نه شما حق داريد چنين تخفيفى را به من بدهيد. من در آغاز استخدام باهفته‏اى 22 ساعت تدريس توافق كرده و تعهّد داده‏ام و از همان اوّل به اين قرار گردن نهاده‏ام. چگونه مىتوانم اكنون از پيمانم عدول كنم و با كم كردن ساعت، حق دانش‏آموزان را تضييع كنم. من از بابت ماليات اخذ شده از اولياى دانش‏آموزان، به بيت المال و در حقيقت، به مدرسه، كلاس و دانش‏آموزان مديونم و بايد دَين خود را مطابق قولى كه داده‏ام، ادا و به وظيفه‏ام عمل كنم.(1)

اين نوع احترام به مقرّرات و دفاع از حقوق مردم، معمولاً از زبان كسانى مطرح مىشود كه رسالت تبليغ و ارشاد خلق را برعهده دارند ـ و به اصطلاح، اين كاره‏اند ـ نه يك دبير رياضى موظف به تدريس رياضى خشك و بىروح. وانگهى، در روزگارى كه به مصداق «ديانت، احمقى گرديد و بىدينى، زرنگى شد»، حمايت از معروف و انجام وظيفه، برچسب «فناتيك» و عقب‏ماندگى داشت و قد برافراشتن براى پايدارى حقوق مردم شهامت مىخواست، شهيد رجائى بدون داشتن هيچ‏گونه ابزار تبليغ، چنين رسالتى را در تاريخ آموزش و پرورش كشور از خود باقى گذاشت.

با دانش‏آموزان بىانضباط

او با شاگردانش خيلى صميمى بود. اگر از آنان لغزشى مىديد، معمولاً نه با آنان تندى مىنمود و نه آنان را از كلاس بيرون مىكرد، بلكه غير مستقيم ـ

(1). براى اطلاع بيش‏تر از اين قصه، ر. ك: نگارنده، خاطرات شهيد رجائى.