شكم برآمده او عكس يك آدم لاغر و كوچولويى را رسم كرد و گفت: عموماً حقّ ضعفا با ستم اقويا و حقّ ملّتهاى ضعيف با تاراج دولتهاى ستمگر از بين مىرود؛ يعنى اين كه اين دو نفر با آنكه در حقّ حيات مشتركند و پيش خدا يكى و مساوى هستند، امّا در جامعه بعضىها مثل اين آدم قوى، حقّ آدم ضعيف ديگر را مىبلعند.(1)
بهطور معمول آغاز تدريس شهيد رجائى در كلاس همراه با شادابى بود. او با ذكر يك حديث، درس را شروع مىكرد. وى اوّل زمينه لازم را براى تمركز فكرى دانشآموزان فراهم مىساخت، سپس مفهوم هر درس را با مثالهاى عينى و ملموسِ اجتماعى در ذهن شاگردان جا مىانداخت.
روزى تصويرِ الاّكلنگى را بر روى تخته سياه رسم كرد و دو چهره فكاهى بر روى آن نشاند، ابتدا براى آمادگى ذهنى دانشآموزان آنها را به كنجكاوى واداشت و در پى آن، از همه پرسيد: بگوييد اينان چهكسانى هستند؟ يكى گفت: اين قيافه يك رشتى است. ديگرى گفت: نه، اين شكل يك قزوينى است! هر كس براى اين كه متلكى بگويد و مزهاى بريزد، چيزى گفت. او با دقّت خاصى، براى نتيجهگيرى از پاسخهاى متفاوت دانشآموزان، در گوشهاى ساكت ماند. وقتى فضاى كلاس براى هدفى كه از آن كار داشت، آماده شد، گفت: چرا نمىگوييد: اين چهره خنده دار و مسخره يك انگليسى يا آمريكايى است؟
سپس با استفاده از موقعيّت تصوير، شرح داد كه بيگانهها چگونه براى ملّت ما جُك مىسازند، زبان و آداب و رسوم ما را به ريشخند مىگيرند و جوّى به وجود مىآورند كه يك ملّت را با جدايى فرهنگى از هم بپاشند،
(1). به نقل از: باقر انگشت باف، از شاگردان شهيد رجائى.