مىدانست، از خود مايه مىگذاشت و وقت را تلف نمىكرد، تا به دليل تأخير، مشكل، مضاعف يا انجامش ناممكن شود.
ايّامى را كه موقّتاً عهده دار امر بازرسى در نخست وزيرى شدم، چند بار كه او در اوج گرفتارى و اشتغال همه جانبه بود، چند موضوع اضطرارى را حسب موقعيّت به حضورشان عرضه داشتم، از جمله ورود عكسهاى مستهجن از طريق گمرك بازرگان يا اخلال ضدّ انقلاب در امر توزيع ميوه ـ پرتقال ـ در سطح كشور و.... به جاى اين كه موضوع را به اين و آن حواله دهد، معطّل نكرد، بلكه خود دست به كار شد و خيلى سريع همه آنها را به وسيله تلفن سامان داد و به ساير مديران نيز عملاً آموخت كه اگر انجام كارى امروز عملى است، فردا دير است!
او مىگفت: مردم ما خيلى خوبند و از كمبودها و كسرىها گله ندارند. آنچه مردم را مىآزارد و صداىشان را در مىآورد، وجود تبعيضات ناروا ـ دوگانگى غير قابل تحمّل در عملكردها ـ و سوء استفاده از بيت المال است و بس.
يك بار كه از تلويزيون، مىخواستند از خانه و زندگى ساده شهيد رجائى فيلمبردارى كنند، بعد از بازديد و كارشناسى مقدّماتى پيشنهاد كردند اوّل ـ به اصطلاح ـ دستى به آن بكشند و يك نقّاشى معمولى هم در داخل انجام دهند. با موافقت آن شهيد، تعميرات ضرورى و نقّاشى ساده انجام شد و هزينه آنها را خود شخصاً طى چكى از حقوق معلّمى خويش پرداخت.
وقتى گروه فيلمبردارى آماده كار شدند، آقاى رجائى پشيمان شد و گفت:
چه لزومى دارد اين كار را بكنيد؟ من از مردم كشورم خجالت مىكشم كه بعضى از آنان سر پناهى ندارند و براى ندارى يك اتاق يا منزل كوچك،