رمز جاودانگی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بريده و هيجان زده ادا كرد و منتظر ماند تا عكس العمل مرا دريابد!من با شناختى كه از شهيد رجائى داشتم، خيلى خونسرد گفتم: بسيار خوب، امّا شما چرا دستپاچه و نگرانيد؟ گفت: باشد براى بعد. آن گاه از اتاق بيرون رفت. بعد از پايان گفت و گوى تلفنى با شهيد رجائى در مورد مسائل آموزش و پرورش استان، مجدّداً همان همكار دفتر وارد اتاق شد و گفت:يعنى ايشان همان آقاى رجائى وزير بودند؟گفتم: بله، مگر ترديد داشتى؟ او با سادگى خاص گفت:آخر، آقاى مدير كل! وقتى تلفن زنگ زد و گوشى را برداشتم، قبل از هر چيز او سلام كرد! بعد، خودش را معرّفى كرد. اوّل هاج و واج شده بودم. بعد كه شناختم، داشتم كلافه مىشدم. آخر يك وزير با آن همه مقام بالايى كه دارد، چهطورى به يك منشى ـ مثل من ـ بايد سلام كند؟ تا حالا چنين چيزى سابقه نداشته است. باور كردنى نيست!چند روز بعد كه شهيد رجائى به همراه وزير فرهنگ و آموزش عالى براى حلّ پارهاى از مشكلات مؤسّسات آموزشى دو وزارتخانه در سطح استان، خيلى ساده و تنها با دو عدد جيپ آهو به سمنان آمدند، شگفتى مردم، به ويژه كاركنان ادارات را بيشتر برانگيخت و مخصوصاً با شركت در پذيرايى ساده و ديدار مردمى، و حلّ مشكلات آموزشى در محيطى صميمانه و اهتمام به برقرارى نماز جماعت اوّل وقت، مردم استان را تا مدّتها در ناباورى فرو برد و همه به پاس اخلاص آن بزرگوار، مقدمش را با جان و دل گرامى داشتند.شهيد رجائى نه تنها در پايدارى و دفاع از ارزشهاى اسلامى پيشتاز بود كه در تمام شئون اجتماعى خدمت به مردم، پيش قدم و كارساز بود. او در انجام هر كارى كه به نفع و صلاح جامعه بود، خيلى قاطع بود و امور كشور را به امروز و فردا نمىكشانيد. گاهى اگر انجام امر مهمّى را با يك تلفن انجام شدنى