درس عشق ورزى به معلّمى - رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داريم تا آنان قانع شوند كه براى احقاق حق، رعايت ادب و مراعات حقوق ديگران را نيز بنمايند. ما كه معلّم بوديم و هستيم بايد كمكشان كنيم تا اوّل، حق را بشناسند و براى رسيدن به آن تلاش كنند و به تدريج، ياد بگيرند كه در قدم بعدى، حتماً و الزاماً منطقى، مذاكره و صحبت كنند، تا قانع كنند و يا با شنيدن پاسخ منطقى، قانع شوند.

درس عشق ورزى به معلّمى

يك روز پيش از آن‏كه انتخابات دوره رياست جمهورىاش برگزار شود، احضارم كرد و از من گله كرد كه چراكم‏تر به سراغش مىروم و تن به همكارى نمىدهم؟ گفتم: شما رئيس دولت هستيد. وقت شما بايد صرف كارهاى مهم‏تر شود. ديدارهاى هر چند كوتاه با ما به برنامه‏هاى اساسى شما لطمه مىزند.

گفت: فلانى! در زندان، روى تك تك دوستانم فكر مىكردم و مىگفتم: اگر از زندان آزاد شدم، هر كدام را در چه خطّ و خطوطى مىبينم و با كدام يك مىتوانم چون گذشته رابطه داشته باشم. بيش‏تر از همه، سابقه دوستى با تو ذهنم را مشغول مىكرد. با خود مىگفتم: اى كاش ـ اگر چنان روزى فرا رسد ـ شما همان آدم صاف و ساده قديم باشيد. بعد از آزادى از زندان كه به ديدنم آمدى و در مدرسه رفاه، شبانه روز تو را سرگرم كار ديدم، چه قدر احساس خوشحالى كردم كه راه و رسمت عوض نشده است، امّا نمىدانم چرا براى پذيرش مسئوليّت بيش از اندازه وسواس به خرج مىدهى و انقلابى عمل نمىكنى. اين همه مسئوليّت‏هاى مهم به سبب نداشتن انسان‏هاى مطمئن، بلاتكليف مانده است و ما ناگزيريم به حدّاقلّ آشنايى و اطمينان به افراد، اين مسئوليّت‏ها را به آنان واگذار كنيم و شما هم چنان دست از معلّمى مدرسه كمال و هنرستان كارآموز بر نمىدارى.

/ 151