پيام آن نگاه - رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسئولان صادقانه مديريّت كنند!

اين، تنها توقّع آن جوان و جامعه نبود كه حرف دلمان بود. اگر مىخواستيم انقلاب ما پايدار و سياست ما مستقل بماند بايد كه مسئولان نيز همدوش همه بسيجيان عمل كنند. ملّت قهرمان در انقلاب و دفاع مقدّس تفكّر سياسى ما را به جهانيان شناسانده بودند. قدم بعدى رونق اقتصادى و تثبيت ارزش‏هاى فرهنگى بود كه مديران بعدى نيز مىبايست همسويىشان با مردم ملموس و زندگى خصوصىشان قابل دفاع باشد تا بتوانند با احساس مسئوليّت و سياست گزارى درست پاداش جوانان را صادقانه بدهند!

پيام آن نگاه

اگر انقلاب ما از حكومت تاريخى امام على (عليه السلام) سرچشمه گرفته بود، يك وجهش اين بود كه مديران نظام بايد دارا و ندار را به يك چشم بنگرند و آن‏چنان راه بسپرند كه مبادا خسته دلى در قفاى قافله باشد!

آن روز، آن پيرمرد سالخورده روستايى كه تازيانه زمان در گذر عمر، قدّش را كوتاه و خميده ساخته بود و چشمانش را در سيماى استخوانىاش به گودى نشانده بود، با من به راز و رمز نگاه چنين گفت:

فرزند! آوازه‏ات را شنيده بودم. خيلىها مىگفتند تو مثل مايى، امّا باورم نمىشد. تو راستى راستى نخست وزيرى؟ گفتم: پدر! چرا تعجّب كردى؟ چه ميشه كه من نخست وزير باشم؟ آخر، انقلاب شده يعنى همين و....

ـ نزديك نود بهار از عمرم گذشته، عهد چند پادشاه رو ديدم. تا حالا يكى از وزير وزراى قديم، حال ما را نپرسيدند، چه‏طور شد شما ياد ما كرديد؟!

ـ يعنى حالا كه همه چيز عوض شده، راضى هستيد؟

ـ تو كه خودت خوب مىدونى، چه اتّفاق افتاد. اونا از بالا تا پايين از بس ظلم كرده بودند كه داد همه در اومده بود. امام خمينى قربونش برم

/ 151