برخورد با ستايش نابجا - رمز جاودانگی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بعد از صرف غذاى ظهر، معمولاً با جسم كوفته و نزارش تنها بر روى يك برگ روزنامه باطله دراز مىكشيد، تا مانند كارگران خسته و تهيدست دمى بياسايد نه اين كه مانند ناز پروردگان بر روى رختخواب ناز غلت زند و در خواب خوشِ بىخيالى فرو رود. جسم و جانش در اثر خود سانسورى و ترك آسايش ناشى از كار، آنچنان مىنمود كه گويى هميشه بيمار است، امّا ياران نزديك مىدانستند كه رنگ پريده او حكايت از رمز بندگى او با خدايش داشت.
خانه قديمى و كلنگى به جا مانده از او درس تاريخ است؛ درس عبرتى است براى همه مسئولان و براى همه مردم. دندانه آجرهاى فرسوده و درها و ديوارهاى كهنه آن پندى نو مىدهند كهاى انسان مسئول و اى مسجود ملائك! يادتان باشد كه اين بوده است خانه دومين رئيس جمهورى اسلامى ايران!
در همين خانه بود، كه بعد از شهادت آن بزرگوار، چند كارگر به نمايندگى از كارگران كارخانهاى، به ديدن همسرش كه آن روز نماينده مردم در مجلس شوراى اسلامى بود، آمدند تا نظر حمايتى وى را در مجلس براى تأمين منافع صنفىشان جلب كنند. آنان با ديدن موقعيّت خانه، درس عبرت گرفتند و بى آنكه مطلبى اظهار كنند، با چشم پوشى از خواسته مشروعشان، خداحافظى كردند و رفتند.
«فَاعْتَبِروُ يا أُولى الأَلْباب»
برخورد با ستايش نابجا
رجائى آن انسان نادر روزگار ما پيوسته از ستايش نابجا گريزان بود و اگر گاهى از سوى كسانى مورد تعريف و تمجيد نادرست و يا مبالغهآميز قرار مىگرفت، از آن احساس نگرانى مىكرد. بر اساس توصيف تاريخى امام على (عليه السلام) در مورد اهل تقوا «إذا زُكِّى أحَدُهُمْ مِنْهُمْ خافَ مِمّا يُقالُ لَهُ؛ اگر يكى