سخنانى كه بر دل‏ها نشست - رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آقاى رجائى گفت: متشكّرم، امّا اين تعريفى كه شما از من كرديد، در خود احساس ديگرى كردم و در من غرور ايجاد كرد. گويى احساس تكبّر كردم. مىترسم با تكرار اين نوع محبّت‏ها و ستايش‏ها، نردبان جهنّم من فراهم شود.

رجائى بزرگوار با چنين برداشتى از تعريف و تمجيد كه معمولاً مثل سكّه دو رويه دارد، پيوسته از گفتار ستايش‏گونه افراطى خود را دور نگه مىداشت و يارانش را با گرايش يا عدم گرايش به اين خصلت ناپسند آزمايش و انتخاب مىكرد و پيوسته مراقب بود كه مبادا همراهان و همكارانش به مرور زمان به اين‏بلا و آفت نفسانى گرفتار شوند.

وقتى نخست وزير بود، به مناسبتى خطاب به يكى از ياران گفت:

شما اگر مىخواهيد به من خدمت كنيد، به جاى خوش خدمتى يا گفتار و رفتار دلپسندانه اغوا گرانه، گاه يادم بياوريد كه من همان محمّد على رجائى، فرزند عبدالصمد اهل قزوينم كه قبلاً دوره گردى مىكردم و در آغاز نوجوانى، قابلمه و باديه فروش بودم. هر گاه ديديد كه در من تغييرِ خود فراموشى حاصل شده است، همان مشخصات زندگى گذشته‏ام را در كنار گوشم زمزمه كنيد! مطمئن باشيد اين تذكرات و سخن تلخ، ولى صادقانه، براى من، شيرين و از گفتار شيرين، ولى شيطانى، ارزنده‏تر است.

سخنانى كه بر دل‏ها نشست

شهيد رجائى هنگام تنفيذ رياست جمهورىاش از سوى امام‏خمينى قدس‏سره و دريافت حكم از دست مبارك معظّمٌ له، چنين گفت:

خدايا! چه بسا نعمت‏هايى كه من لايق آن نبودم و آن نعمت‏ها را تو به من عطا فرمودى. خدايا! چه بسا ستايش‏ها كه مردم از من كردند و من هرگز در خور آن ستايش نبودم و اينك خود را در مقابل لطف و رحمت تو آن‏چنان ناچيز قرار داده و آن‏چنان در اختيار قرار مىدهم كه مبادا لحظه‏اى مرا

/ 151