عزّت و استقلال - رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كه ابّهت آن مردم را مىگرفت و مردم را از من. وانگهى « هر كسى چند روزه نوبت اوست» و همه ميز و مقام‏ها دست به دست مىگشت، امّا من به جاودانگى مىانديشيدم، نه به فرصت‏طلبى! شب‏هايى كه به دليل حجم كار در نخست وزيرى مىماندم، اتاقك جنب همين اتاق با دو پتو و يك متّكاى معمولى محلّ استراحت و راز دار شب زنده دارىهاى من بود. آن بارانى قهوه‏اى آويزان، همان كه از بس پوشيده بودم، نخ نما شده بود مأنوسم بود و همرنگ لباس‏هايم به رنگ خون! آخر، من مجاهدى بىقرار بودم و آماده شهادت. مدرسه، زندان وپشت ميز كار نخست وزيرى يا رياست جمهورى براى من فرقى نمىكرد. با خدايم عهد بسته بودم كه بى ريا، بنده او باشم و در خدمت خلق او. از اين رو، تنها نام او را تابلو بالاى سرم كرده بودم و زينت بخش زندگىام. همين!

عزّت و استقلال

دنيا عبرت خانه است و اين عكس سند گويايى است بر آن! قصّه تلخ و شيرين زندگى من خواندنى است. از دوره يتيمى تا ايّام نوجوانى، جوانى، فروشندگى، دوره گردى و تحصيل شبانه‏ام تا دانشگاه و سال‏هاى مبارزه، شكنجه، زندان تا انقلاب و آزادى و... و سرانجام ديدار كورت والدهايم، دبير كل وقت سازمان ملل، در نيويورك، در قلب آمريكا. آن روز كه براى دفاع از كيان ملّتم به آن سازمان رفتم، در اجلاس جهانىاش در يك نطق مستدل، دادخواهى ملّتم را به گوش جهانيان رسانيدم و تهاجم نظامى ارتش عراق را كه با حمايت سلطه جويان جهانى عليه سرزمين انقلابىمان ترتيب يافته بود، برملا كردم.

بعد از آن سخنرانى، اين تصوير همان ديدار دبير كل است كه با حيرت تمام به ارزيابى من و گفتارم چشم دوخته است. براى آن سياستمدار كهنه كار

/ 151