حجّة الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى درباره آن شهيد مىگويد:مقاومت شهيد رجائى در تمام دوران زندان بىنظير بود. اين اغراق نيست. ما در تمام دوران مبارزه مان ـ از سال 1341 تا سال 1357 ـ هيچ موردى را نداريم كه يك نفر بيست و چند ماه در يك سلّول بماند، مرتّب زير شكنجه باشد و به رژيم حرفى نزند.... من پيش ايشان اسرارى داشتم كه اگر فاش مىكرد، بنده را هم اعدام مىكردند. در ماه سيزدهم بازداشت ايشان من بازداشت شدم و به زندان رفتم. آنجا كتك خوردم و پايم مجروح شد. مرا براى پانسمان به شهربانى بردند. اتاق پانسمان شلوغ بود و همه در صف بودند. من زودتر رسيده بودم و مشغول پانسمان بودم كه صداى آشنايى شنيدم. ديدم دكتر دارد با كسى صحبت مىكند و مىگويد: شما چرا به اينجا آمديد؟ ما، در اينجا نمىتوانيم شما را پانسمان كنيم. بايد به بيمارستان برويد. او درد زيادى داشت. فهميدم كه ناخنهاى ايشان را بعد از سيزده ماه كشيدهاند.... بعد از سيزده ماه ـ دوباره ـ در سلول انفرادى رفت و باز هم شكنجه شد. زندان رفتهها مىدانند اينگونه شكنجهها ـ در زندان رژيم ـ مال همان هفته اوّل بود.... ايشان را بيست و چند ماه با همين حال در زندان نگه داشتند... حرفى نزد و كسى را لو نداد!