شهيدان، مسئوليّت و دولت كريمه - رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روزى از جلو منزل آن شهيد به سوى كارم مىرفتم. محافظ آقاى رجائى را ديدم كه به موتور سوارى گفت: برادر! برو. همين موقع تنها پسر كوچك آن شهيد از منزل به بيرون دويد و با شتاب و صداى بلند گفت: نه، صبر كن! صبر كن! وقتى نزديك‏تر شدم، پرسيدم: چه اتفاقى افتاده است؟ پسرِ آقاى رجائى گفت:

هيچى، پدرم منتظر ماشين نخست وزيرى بود، امّا حالا ماشين كمى دير كرده و ممكن است نتواند به موقع به محلّ كارش برسد. پدرم گفته: مىخواهد زودتر برود. به من گفته، به موتورى محافظ خبر بدهم صبر كند و او مىخواهد امروز با سوار بر ترك ايشان به محلّ كارش برود!

يكى از ياران گفت: برادر رجائى! شما كه در سفرها اين همه ملاقات‏هاى فشرده و برنامه‏هاى مختلف داريد، چه‏طور احساس خستگى نمىكنيد؟ رجائى تبسّمى كرد و گفت: كسى خسته مىشود كه مزدور است و براى رسيدن به مزد كار مىكند. من مزدور نيستم كه احساس خستگى كنم. من مزدم را قبلاً گرفته‏ام.

او پرسيد: چه وقت؟

رجائى گفت: وقتى انقلاب اسلامى ما پيروز شد!

شهيدان، مسئوليّت و دولت كريمه

يك بار در جلسه‏اى با حضور شهيد رجائى، بحث روز قيامت، حساب و كتاب الهى مطرح بود. ايشان گفت: شما در مرحله اوّل، به فكر حساب و كتاب خدا نباشيد! به يك مرحله پايين‏تر فكر كنيد! ببينيد اگر همه شهيدان را خداوند در روز قيامت به صف كند و شما از جلوى آنان بگذريد و آنان به شما بگويند: با اين انقلاب كه ما به دست شما داديم، چه كرديد؟ شما چه جوابى داريد به آنان بدهيد؟ اگر جواب شهيدان را داديد، جواب خدا را هم مىتوانيد بدهيد!

/ 151