سند يك درس - رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پركارى بود. به قدرى اين مرد در كار خستگىناپذير بود كه آدم را به شگفت مىآورد. آن روزى كه ايشان رئيس‏جمهور شده بود و مرحوم شهيد باهنر نخست وزير، من مىديدم كه گويا هنوز او نخست وزير است و چه قدر از كارهايى را كه شهيد باهنر بايد انجام مىداد، در حالى كه هنوز گرم كار و آشناى به كار جديد نخست وزيرى نشده بود، تمام اين كارها را مرحوم رجائى انجام مىداد و خود ايشان مسائل را هنوز رتق و فتق مىكرد و به همين دليل، هر وقتى از شبانه روز شما تلفن مىكرديد، اين آدم حضور داشت و مشغول كار بود....

ساعت دوازده شب بود و چراغ اتاقش به علامت بيدارى وى هنوز روشن بود. يك پتوى سربازى! كف اتاقش پهن بود و يك بالش هم كنارش و او مشغول مطالعه نامه‏ها بود. برادرش كه به مناسبتى آن شب به ديدنش آمده بود، وقتى حجم نامه‏ها و كارش را ديد، گفت: برادر! كمى هم به استراحتت برس و...، او با احترامى خاص، پاسخ داد:... روى همه اين نامه‏ها نوشته شده: محمّد على رجائى و من مسئول هستم آنها را بخوانم و جواب بدهم. برخى از اينها از مردم و همه آنان به اميدى نامه‏هاىشان را براى نخست وزير فرستاده‏اند كه به كار انجام نشده‏شان رسيدگى كنم.

سند يك درس

بعد از انقلاب، عدّه‏اى از نيروهاى وفادار به انقلاب براى خدمت در وزارتخانه‏ها و سازمان‏هاى دولتى، از جمله نخست وزيرى مأموريت يافته بودند تا جاى خالى مديران معارض و معزول يا فراريان وابسته به رژيم گذشته را پر كنند. وقتى آقاى رجائى نخست وزير شد، با شناختى كه از بنده داشت، مرا به سِمَت رياست دفتر ويژه نخست وزير انتخاب كرد. آن روزها حجم كار زياد بود. من مدّتى بود كه بر اثر فشار كار، خسته و درمانده شده

/ 151