همين هم زيادى است
پسر خواهرش(1) مىگويد: وقتى فرصتى دست داد كه با دايىام در يك موقعيّت خصوصى مانند گذشته، گفت و گوى خودمانى داشته باشم، به او گفتم: ما چه گناهى مرتكب شديم كه شما رئيس جمهور شديد و فاميل از ديدنتان محروم شدند؟ گفت: راست گفتى. مسئوليّت و رسيدگى به مشكلات جامعه تا حدودى وظايف خانوادگى را تحت الشعاع خود قرار داده است. فلان روز ساعت شش صبح، همه با هم به نهاد رياست جمهورى بياييد كه ديدار و صله رحم انجام شده باشد.روز موعود جمعى از بستگان به ديدنش رفتيم. او مانند مسافران، همراه خانوادهاش در يكى دو تا اتاق زندگى محقّرانهاى داشت. گويى هر چه زودتر بايد از آنجا برود! در شگفت شدم وقتى ديدم در يك اتاق، روى يك موكت، با يك فلاكس چاى بر ميز ساده و چند صندلى حصيرى آماده پذيرايى از ماست!به شوخى گفتم: خدا وكيلى، شما با اين زندگى ساده آبروى هر چه(1). مجتبى رسولى.