دلسوزى براى شكنجه‏گر - رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر هم بزند.

او انسانى والا، بود. بر خلاف ساير زندانيان كه ـ عموماً ـ به غيبت يك ديگر مىپرداختند، هرگز غيبت ديگران را نمىكرد. نه تنها از جور روزگار شكايتى نداشت، بلكه در همه احوال راضى به رضاى حق بود. او سمبل مقاومت در زندان بود.

دلسوزى براى شكنجه‏گر

معمولاً از خاطراتش در زندان شاه چيزى نمىگفت، امّا به مناسبتى اين خاطره را نقل كرد: تا مدّت‏ها به عادت هر روزه شكنجه مىشدم و پايدارى مىكردم. يك روز تا حدّ بيهوشى شلاّق خوردم. شكنجه‏گر كه ايستادگى مرا ديد، گفت:

تو ديگر، چه آدمى هستى كه اين همه شلاّق مىخورى و اعتراف نمىكنى؟!

به او گفتم: دلم به حال تو مىسوزد! او در پى عصبانيّت شديد كه شكنجه‏ام مىكرد و دشنام و ناسزا مىداد، گفت: تو نمىخواهد دلت براى من بسوزد. يكى بايد بيايد وضع تو را ببيند و دلش به حال تو بسوزد. به او گفتم: بله، از اين بابت دلم براى تو مىسوزد كه چرا بايد يك انسان مثل تو به اين درجه از شقاوت برسد كه راضى بشود همنوع خود را تا اين حدّ شكنجه كند!

او وقتى مرا بيش‏تر شلاّق مىزد، من به اين فكر بودم كه چه‏طور مىتوان اين شكنجه‏گر را اصلاح و به راه راست هدايت كرد.(1)

همسر من!

از سال 1350 به بعد كه مبارزه ملّت به پاخاسته عليه حكومت استبدادى


(1). به نقل از: محمّد صديقى، خواهرزاده شهيد رجائى.

/ 151