رمز جاودانگی

حسن عسکری راد

نسخه متنی -صفحه : 151/ 71
نمايش فراداده

رئيس جمهور را برده‏ايد!

گفت: شما راست مىگوييد.

گفتم: يعنى مىگوييد اين‏طور نيست؟ آخر، دايى جان! از شما توقّع نداشتيم مبلمان سلطنتى داشته باشيد، امّا اين صندلىها مخصوص باغچه است، نه اتاق پذيرايى شما.

گفت: بله، اگر قرار است در حكومتى كه دم از اسلام و جمهوريت مىزند و مسئول حكومت بخواهد ـ و بايد هم بخواهد ـ بر اساس اسلام، عدالت اجتماعى را در آن جامعه برقرار نمايد، بىترديد بايد ـ پيش از همه، خود رئيس حكومت ـ مثل همه يا اكثر مردم باشد. بنابراين، همين هم براى من زيادى است.

با همان لباس معلّمى

او تا آخرين لحظه حيات، وسيله نقليه شخصى نداشت. پيش از انقلاب مىگفت: با يك بليط اتوبوس يا مبلغى ناچيز، هر كجا كه بخواهم با وسايل نقليه عمومى مىروم. چرا اتومبيلى بخرم كه ساعت‏ها وقت و پول و آزادى خود را فداى نگه دارى و تعميرات آن بكنم؟

وقتى بعد از انقلاب، مسئوليّت‏هاى حسّاسى چون وزارت، نمايندگى مجلس، نخست وزيرى و رياست‏جمهورى را عهده دار شد و در اوج قدرت با آن‏كه همه امكانات را در اختيار داشت و دست كم مىتوانست براى خانواده يك اتومبيل شخصى فراهم كند، اين كار را نكرد و حتّى از نظر لباس و پوشش ظاهرى هيچ تغييرى در زندگى خود و خانواده‏اش نداد. او در طول موقعيّت‏هاى حسّاس مسئوليّت بعد از انقلاب، همان لباس‏هايى را مىپوشيد كه حدود ده سال پيش به عنوان معلّم در دبيرستان‏هاى مختلف تهران مىپوشيد. كت و شلوارش، همان كت و شلوار قهوه‏اى روشن و ساده و