گفتند: اختيار داريد. بله قربان!
او گفت: هم اكنون دستگاه بىسيم الهى (اذان) خبر از انجام فريضه ظهر داده است ما فعلاً وظيفه داريم با اقامه نماز، اين ارتباط را برقرار كنيم.
بدون تكلّف، لحظهاى بعد در برابر نگاه ناباورانه حضّار، با جمعى به نماز ايستاد و اين تكليف الهى را در سروقتش انجام داد.
تعريف و تمجيد از خدمت و كار خير ديگران هر چند يك ارزش است، امّا شهيد رجائى معتقد بود اگر انسان به ستايش و تعريف افراد توجّه و دل خوش كند، خدمت خدايىاش به ريايى رنگ مىبازد و براى او به منزله نردبان جهنّم است؛ به عبارت ديگر، چه بسا كه نفس امّاره انسان با تمجيد ديگران وسوسه شود و آرام آرام وقتى به آخرين پلّه درك لذّت تمجيد و ستايش رسيد و به آنها عادت كرد، عمل خدايى او شيطانى شود و سرانجام از همان پلّه به جهنّم سقوط كند
يكى از ياران مىگويد: روزى در دفتر دبيرستان نشسته بودم. زنگ تفريح بود. پدر يكى از دانشآموزان وارد شد و گفت: با آقاى رجائى كار دارم.
رجائى گفت: خودم هستم. با من چه كار داريد؟
مرد جلو آمد و خم شد و خواست دستش را ببوسد، امّا رجائى برخاست و صورتش را بوسيد و پرسيد: چرا به خودتان زحمت مىدهيد؟ ما را شرمنده مىكنيد؟
آن مرد گفت: من از شما خيلى متشكّرم. شما فرزند مرا عوض كرديد. نه تنها او عوض شده كه براثر زحمات و ارشادات شما، اصلاً محيط خانواده ما تحث تأثير تربيتى شما قرار گرفته و عوض شده و گويى اسلام و قرآن به خانه ما بازگشته است و....