ناصر خسرو شاعري است كه بحقيقت مي توان او را حكيم خواند . اين شاعر از طرفي نكته سنج است و از نظر فكر و فلسفه فوق اينگونه اعتراضات بوده است ، و از طرف ديگر عقائد مذهبي نيرومندي دارد و بر طبق معتقدات مذهبي نيز نبايد لب به اعتراض گشايد . در عين حال در ديوان او نيز اشعاري در اين زمينه وجود دارد كه يا بايد آن را نوعي هزل و شوخي دانست و يا " دلال عارف " . از آن جمله مي گويد :
ناصر خسرو قصيده طولاني و معروفي دارد كه با اين بيت آغاز مي شود :
در اين قصيده مي گويد :
برخي از صاحبنظران ، مدعي اند كه اين قصيده ، منحول است و از ناصر خسرو نيست .
در حدود چهل سال پيش ، شاعري از اهل شيراز ، چكامه اي در اين زمينه سرود و پاسخ آن از طرف مرحوم سرهنگ اخگر در مجله " اخگر " به مسابقه گذاشته شد و از اهل ذوق و دانش درخواست شد نظر خويش را ابراز دارند . از اطراف و اكناف كشور ، اعم از روحاني و غير روحاني ، و اعم از زن و مرد ، در اين مسابقه شركت كردند ، برخي به نظم و برخي به نثر پاسخ دادند و برخي احيانا نظر شاعر را تأييد كردند .
همه آنها در كتابي به نام " اسرار خلقت " از طرف مرحوم اخگر چاپ و منتشر شد . اينكه ارزش آن پاسخها چيست ؟ مطلبي است كه اين بنده اكنون نمي خواهم درباره آنها اظهار نظر كنم . البته برخي از فضلا نكات جالبي در بيانات خود آورده اند .
مسأله نظام احسن و اشكال شرور ، از مهم ترين مسائل فلسفه است و چنانكه در بخش نخست توضيح داديم اين مسأله در شرق و غرب موجب پيدايش فلسفه هاي " ثنويت " ، " ماديگري " و " بدبيني " گرديده است .
كمتر كسي است كه به اين مسأله توجه نكرده باشد و درباره آن سخني نگفته باشد . فلاسفه شرق و غرب به اشكال شرور توجه كرده اند ولي تا آنجا كه من مطالعه دارم ، فلاسفه غرب ، پاسخي قاطع براي اين اشكال نيافته اند ، ولي فلاسفه و حكماي اسلام اشكال را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و بخوبي از عهده پاسخ آن برآمده و راز مهمي را گشوده اند . بيجا نيست در اينجا يك جمله درباره حكمت الهي شرق بگوئيم و از اين گنجينه بزرگ معنوي قدرداني كنيم .
حكمت الهي مشرق زمين سرمايه عظيم و گرانبهايي است كه در پرتوي اشعه تابناك اسلام بوجود آمده و به بشريت اهداء گرديده است . اما افسوس كه عده قليل و بسيار محدودي عميقانه با اين سرمايه عظيم آشنا هستند و از ناحيه بيخبران و دشمنان متعصب ، بر آن ، ستمها شده است .
عده اي كه اطلاعاتشان از فلسفه قديم عموما از حدود افلاك تسعه و عقول عشره تجاوز نمي كند ، و چون فقط نام آن را شنيده و يا اگر به كتابها مراجعه كرده اند چيزي از آن سر در نياورده اند ، خيال كرده اند فلسفه اسلامي همان است كه درباره افلاك تسعه و عقول عشره بحث مي كند ، و چون امروز بي اساسي نظريه افلاك تسعه و عقول عشره بحث مي كند ، و چون امروز بي اساس نظريه افلاك روشن شده پس آنها مي توانند گردن برافرازند و خود را از فارابي و بوعلي و صدرالمتألهين برتر شمارند . آري ، اين عده مي پندارند حكمت الهي اسلامي همان فلسفه قديم يونانيان است و چيز علاوه اي ندارد و ناروا هم داخل اسلام شده است .
اينان ، نفهميده ، يا فهميده ، جنايت عظيمي نسبت به اسلام و معارف اسلامي مرتكب مي گردند . حكمت اسلامي با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان . دلائلي هست كه حتي الهيات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بيخبرند .
براي نمونه ، ذكر مورد ذيل كافي است : در پاورقيهاي جلد دوم " اصول فلسفه و روش رئاليسم " ( 1 ) تذكر داده ايم ، سخن معروف دكارت " من فكر مي كنم پس وجود دارم " كه به عنوان فكري نو و انديشه اي پر ارج در فلسفه اروپا تلقي شده است ، حرف پوچ و بي مغزي است كه بوعلي آن را در نمط سوم " اشارات " با صراحت كامل و در نهايت وضوح طرح كرده و سپس با برهاني محكم باطل كرده است . اگر فلسفه ابن سينا براي اروپائيان درست ترجمه شده بود ، سخن دكارت با برچسب " ابتكاري نو " و " فكري تازه " مبناي فلسفه جديد قرار نمي گرفت . اما چه بايد كرد كه فعلا هر چيزي كه مارك اروپائي دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسيده اي باشد كه سالهاست ما از آن گذشته ايم . اكنون به پاسخ پرسشهايي كه در بخش اول طرح كرديم مي پردازيم . ما اين پرسشها را تحت چهار عنوان طرح كرديم : تبعيضها ، فناها و نيستيها ، نقصها ، آفتها . از اين چهار نوع ، قسمت اول را تحت عنوان " تبعيضها " و باقي را تحت عنوان " شرور " پاسخ مي گوييم و لازم مي دانيم قبلا اشاره مختصري به مشربها و مسلكهاي مختلف در حل اينگونه اشكالات بنماييم .
راهها و مسلكها در حل مشكلات مربوط به عدل الهي متفاوت است . معمولا اهل ايمان كه در پرتوي دين و مذهب به خداوند ايمان دارند با يك پاسخ اجمالي وجدان خود را قانع مي سازند ، با خود چنين مي انديشند كه ادله قاطع ، وجود خداي قادر عليم حكيم ، را اثبات كرده است ، دليلي ندارد كه خداي قادر عليم حكيم ، ظلم كند ،
1. چاپ شده در سال 1333 شمسي .