ناز يا اعتراض ؟
بحث درباره شرور ، و احيانا اعتراض به وجود آنها ، بخش نسبتا مهمي از ادبيات ما را تشكيل مي دهد . شاعران به زبان جد يا هزل ، فراوان در اين ميدان وارد شده اند . البته آنچه را در اين زمينه گفته شده است نمي توان به حساب جد يعني انتقاد و اعتراض به خلقت گذاشت ، غالبا جنبه هزل دارد و به اصطلاح " سوژه " شعر است . برخي از آنها را مي توان از نوع " دلال عارف " بشمار آورد . در رباعيات منسوب به خيام ، از اينگونه اشعار فراوان است . همچنانكه قبلا گفتيم اين اشعار معلوم نيست كه از خيام فيلسوف باشد ، آنچه به صورت سؤال يا اعتراض در شعر خيام شاعر عنوان شده است براي خيام فيلسوف حل شده بوده است .عليهذا اين اشعار يا از خيام فيلسوف نيست ، و يا جنبه هزلي و سربسر گذاشتن با متشرعان قشري دارد و يا از نوع " دلال عارف " است . به هر حال خيام در اين رباعيات منسوب به او مي گويد :
اجرام كه ساكنان اين ايوان اند
هان تا سر رشته خرد گم نكني
كانان كه مدبرند سرگردان اند
اسباب تردد خردمندان اند
كانان كه مدبرند سرگردان اند
كانان كه مدبرند سرگردان اند
افلاك كه جز غم نفزايند دگر
نا آمدگان اگر بدانند كه ما
چون حاصل آدمي در اين شورستان
خرم دل آنكه زين جهان زود برفت
اي چرخ فلك خرابي از كينه توست
اي خاك اگر سينه تو بشكافند
بس گوهر قيمتي كه در سينه توست
ننهند بجا تا نربايند دگر
از دهر چه مي كشيم نايند دگر
جز خوردن غصه نيست تا كندن جان
و آسوده كسي كه خود نيامد به جهان
بيدادگري شيوه ديرينه توست
بس گوهر قيمتي كه در سينه توست
بس گوهر قيمتي كه در سينه توست
دارنده كه تركيب طبايع آراست
گر نيك آمد ، شكستن از بهر چه بود ؟
از بهر چه افكندش اندر كم و كاست
از بهر چه افكندش اندر كم و كاست
ور نيك نيامد اين صور ، عيب كه راست ؟
از بهر چه افكندش اندر كم و كاست
تركيب پياله اي كه در هم پيوست
چندين قد سرو نازنين و سر و دست
از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟
بشكستن آن روا نمي دارد مست
از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟
از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟
1. توجيه صحيح حديث اين است كه انتقاد از زمانه ، انتقاد از مجموعه نظام عالم و اعتراض بر خدا است ، ولي بعضي از دانشمندان ، مدعي هستند كه اين حديث از مجعولات " زروانيه " است كه واقعا معتقد بوده اند كه روزگار خداست .