ناز يا اعتراض ؟ - عدل الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عدل الهی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" اساس در مذهب يا اخلاق اين است كه ما چگونه خلقت و جهان هستي را تلقي مي كنيم ؟ آيا اين هستي و كائنات را با سختي و رنج تلقي كرده ، پاره اي از آن را قبول داشته و قسمتي از آن را قبول نداريم ؟ يا آنكه برعكس ، آن را با آغوش باز و دلي آكنده از عشق و محبت استقبال مي نماييم ؟

اخلاق محض ، قوانين كلي جهان را كه حاكم بر كائنات مي داند از روي علم و اطلاع اطاعت مي كند ، اما اين اطاعت با يك سنگيني و ملال همراه است كه در قلب خود هيچگونه حرارت و شوقي ندارد ، و هيچوقت احساس اينكه اين قوانين مانند يوغي است به گردن او ، از او جدا نمي شود .

اما در مذهب ، بر عكس ، اين اطاعت سرد و غم انگيز ، جاي خود را به استقبال و پذيرش گرم كه همه چيز زندگي را پر از لطف و شوق و صميميت و نشاط مي سازد وا مي گذارد . جان جانان جهان كه فيلسوف رواقي ، خود را به آن تسليم مي كند احترام و تعظيم را متوقع است ، اما خداي مسيحي ( خداي مذهب ) محبت و عشق را طالب مي باشد . اينجاست كه مي بينيم كه اين دو دسته در دو محيط مختلف از عواطف و احساسات واقع اند كه در مقابل يكديگر ، يكي به سردي قطب ، و ديگري به گرمي و حرارت خط استواست ، گو اينكه نتيجه اي كه هر يك از آنها بدست مي آورند يعني " تسليم محض و بدون چون و چرا " يكي باشد " .

ناز يا اعتراض ؟

بحث درباره شرور ، و احيانا اعتراض به وجود آنها ، بخش نسبتا مهمي از ادبيات ما را تشكيل مي دهد . شاعران به زبان جد يا هزل ، فراوان در اين ميدان وارد شده اند . البته آنچه را در اين زمينه گفته شده است نمي توان به حساب جد يعني انتقاد و اعتراض به خلقت گذاشت ، غالبا جنبه هزل دارد و به اصطلاح " سوژه " شعر است .

برخي از آنها را مي توان از نوع " دلال عارف " بشمار آورد . در رباعيات منسوب به خيام ، از اينگونه اشعار فراوان است . همچنانكه قبلا گفتيم اين اشعار معلوم نيست كه از خيام فيلسوف باشد ، آنچه به صورت سؤال يا اعتراض در شعر خيام شاعر عنوان شده است براي خيام فيلسوف حل شده بوده است .

عليهذا اين اشعار يا از خيام فيلسوف نيست ، و يا جنبه هزلي و سربسر گذاشتن با متشرعان قشري دارد و يا از نوع " دلال عارف " است . به هر حال خيام در اين رباعيات منسوب به او مي گويد :




  • اجرام كه ساكنان اين ايوان اند
    هان تا سر رشته خرد گم نكني
    كانان كه مدبرند سرگردان اند



  • اسباب تردد خردمندان اند
    كانان كه مدبرند سرگردان اند
    كانان كه مدبرند سرگردان اند






  • افلاك كه جز غم نفزايند دگر
    نا آمدگان اگر بدانند كه ما
    چون حاصل آدمي در اين شورستان
    خرم دل آنكه زين جهان زود برفت
    اي چرخ فلك خرابي از كينه توست
    اي خاك اگر سينه تو بشكافند
    بس گوهر قيمتي كه در سينه توست



  • ننهند بجا تا نربايند دگر
    از دهر چه مي كشيم نايند دگر
    جز خوردن غصه نيست تا كندن جان
    و آسوده كسي كه خود نيامد به جهان
    بيدادگري شيوه ديرينه توست
    بس گوهر قيمتي كه در سينه توست
    بس گوهر قيمتي كه در سينه توست



اين اعتراضها و دشنامها كه نثار چرخ و فلك مي گردد در حقيقت اعتراض به مقام بالاتر است ، زيرا چرخ و فلك ، كاره اي نيست ، كجروي و كج رفتاري فرضي كه بدان متهم است نه به ميل خود اوست . شايد به همين جهت در حديث آمده است : لا تسبوا الدهر فان الدهر هو الله . " زمانه را دشنام ندهيد كه زمانه همان خداست " ( 1 ) . ايضا مي گويد :




  • دارنده كه تركيب طبايع آراست
    گر نيك آمد ، شكستن از بهر چه بود ؟
    از بهر چه افكندش اندر كم و كاست



  • از بهر چه افكندش اندر كم و كاست
    ور نيك نيامد اين صور ، عيب كه راست ؟

    از بهر چه افكندش اندر كم و كاست






  • تركيب پياله اي كه در هم پيوست
    چندين قد سرو نازنين و سر و دست
    از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟



  • بشكستن آن روا نمي دارد مست
    از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟
    از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟



1. توجيه صحيح حديث اين است كه انتقاد از زمانه ، انتقاد از مجموعه نظام عالم و اعتراض بر خدا است ، ولي بعضي از دانشمندان ، مدعي هستند كه اين حديث از مجعولات " زروانيه " است كه واقعا معتقد بوده اند كه روزگار خداست .

/ 136