قضا و قدر و مسئله جبر - عدل الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عدل الهی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را به نتيجه مي رساند و آنچه را كه بخواهد تخلف ندارد . راستي كه خدا براي هر چيزي قدر و اندازه اي معين كرده است " . در اين آيه ، گويي قانوني كه فوق همه قوانين و حاكم بر همه آنهاست بيان گرديده و آن ، قانون تقوا و توكل است . از اين آيه ، استنباط مي شود
كه به دنبال توكل ، عنايت پروردگار قطعي است ، هر كس بر خدا به حقيقت توكل كند عنايت خدا را همراه دارد ، و با عنايت خدا و تأييد خدا كه خود يك جريان خاص دارد و يك سنت است و يك سلسله علل و معلولات در كار است ، رسيدن به هدف قطعي است .

اين ، قانوني است كه بر همه قانونهاي ديگر حكومت مي كند . در عين حال براي اينكه فراموش نشود كه كار خدا ، نظام و قانوني دارد ، بيان فرموده كه " خدا براي هر چيزي اندازه و حسابي قرار داده است " و هم فرموده كه " هر كس پرهيز كاري كند ، خدا براي وي راهي قرار مي دهد " يعني كار او بدون قانون و بي وسيله نيست ، هر چند كه ممكن است آن وسيله ، از وسائل عادي و راههاي شناخته شده نبوده ، بلكه " من حيث لا يحتسب " باشد .

قضا و قدر و مسئله جبر

با توجه به اينكه تقدير الهي به معناي قانون داشتن و سنت داشتن جهان است ، اشكال جبر از ناحيه اعتقاد به قضا و قدر نيز حل مي گردد . ما در كتاب " انسان و سرنوشت " درباره اين مطلب ، مفصل بحث كرده ايم و جويندگان را به آن كتاب ارجاع مي كنيم .

در اينجا به طور اجمال و اشاره مي گوييم : اين اشكال از اين ناحيه پيدا شده است كه گروهي پنداشته اند معناي تقدير الهي اين است كه خدا مستقيما و بيرون از قانون جهان ، هر پديده اي را اراده كرده است . منسوب به خيام است :




  • من مي خورم و هر كه چو من اهل بود
    مي خوردن من حق زازل مي دانست
    گر مي نخورم علم خدا جهل بود



  • مي خوردن من به نزد او سهل بود
    گر مي نخورم علم خدا جهل بود
    گر مي نخورم علم خدا جهل بود



سراينده اين شعر پنداشته است كه اراده انسان نسبت به يك كار ، در مقابل اراده خدا و معارض با آن است ، و لذا گمان كرده است كه اگر انسان بخواهد مي نخورد ،ممكن نيست ، زيرا اراده خدا اين بود كه مي بخورد ، و چون اراده و علم خدا تخلف بردار نيست ، آدمي چه بخواهد و چه نخواهد ، ميخوارگي را انجام مي دهد . اين سخن بسيار سست است و از روي منتهاي ناداني گفته شده است ، لذا بسختي مي توان باور كرد كه گوينده آن خيام فيلسوف باشد .

هر فيلسوف و نيمه فيلسوفي اينقدر مي فهمد كه خدا نه " مي " خوردن كسي را مستقيما اراده مي كند و نه " مي " نخوردن كسي را ، خدا براي جهان ، نظامي و قانوني پديد آورده است و هيچ كاري در جهان ، بيرون از قانون انجام نمي گيرد .

همانطوري كه هيچ حادثه طبيعي بدون علت طبيعي رخ نمي دهد ، افعال اختياري انسانها نيز بدون اراده و اختيار انسان رخ نمي دهد . قانون خدا در مورد انسان اين است كه آدمي داراي اراده و قدرت و اختيار باشد و كارهاي نيك يا بد را خود انتخاب كند . اختيار و انتخاب ، مقوم وجودي انسان است .

انسان غير مختار محال است ، يعني اين كه فرض شده انسان است و غير مختار ، فقط فرض است نه حقيقت ، و اگر انسان نباشد مكلف نيست ، مثل اين است كه گاو يا الاغي سر در خم شراب ببرد و بنوشد . پس قضا و قدر الهي كه انسان را خواسته است ، مختار بودن او را نيز خواسته است .

پس مي خوردن انسان نه بر اساس اختيار و انتخاب خود او بلكه بر اساس يك جبر الهي بر خلاف علم ازلي است و اگر انسان به جبر الهي مي بخورد علم خدا جهل بود . امروز محققين ترديد مي كنند كه خيام شاعر همان خيام فيلسوف باشد ، احتمال مي دهند - بلكه ثابت مي كنند - كه دو نفر و يا بيشتر وجود داشته اند و تاريخ ، آنها را بهم آميخته است . به هر صورت خواه چند نفر به نام خيام بوده و يا يك خيام با دو شخصيت متضاد وجود داشته ، اين سخن كه علم الهي و تقدير الهي ، علت ارتكاب گناه شمرده شود بطوري كه مسؤوليت ، از انسان كه عامل انتخاب كننده است سلب گردد باطل است ، در پاسخش بجا گفته شده است :




  • علم ازلي علت عصيان كردن
    نزد عقلا ز غايت جهل بود



  • نزد عقلا ز غايت جهل بود
    نزد عقلا ز غايت جهل بود



( 1 )

1. رجوع شود به كتاب " انسان و سرنوشت " تأليف مرتضي مطهري ، فصل آخر كتاب .

/ 136