آن خداي دان همه مقبول و نا مقبول
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
خلقان همه به فطرت توحيد زاده اند
اين شرك عارضي بود و عارضي يزول
من رحمة بدا و الي رحمة يؤل
اين است سر عشق كه حيران كند عقول
اين شرك عارضي بود و عارضي يزول
اين شرك عارضي بود و عارضي يزول
جز من كمر به عهد امانت نبست كس
گر خوانيم ظلوم و گر خوانيم جهول
گر خوانيم ظلوم و گر خوانيم جهول
گر خوانيم ظلوم و گر خوانيم جهول
گناهان مسلمان
اما گناهان مسلمان . اين مسأله درست صورت عكس مسأله اول ( عمل خير از غير مسلمان ) را دارد و متمم بحث گذشته به شمار مي رود . مسأله اين است كه آياگناهان افراد مسلمان از لحاظ عقوبت مانند گناهان غير مسلمانان است يا نه ؟ طرح مسأله قبل ، از آن نظر كه يك عقيده علمي بشمار مي رفت ضرورت داشت ولي طرح اين مسأله ، يك ضرورت عملي است ، زيرا يكي از عوامل انحطاط و تباهي اجتماعات مسلمان در عصر حاضر غرور بي جايي است
كه در دوره هاي متأخر در عده زيادي از مسلمانان خصوصا اكثريتي از شيعيان پديد آمده است . اگر از اين افراد پرسيده شود كه آيا اعمال نيك غير شيعه مورد قبول درگاه خدا واقع مي شود ؟ بسياري از آنها جواب مي دهند : نه . و اگر از آنان پرسيده شود كه اعمال بد و گناهان شيعه چه حكمي دارد ؟ جواب مي دهند : همه بخشيده شده است . از اين دو جمله استنتاج مي شود كه آن چيزي كه هيچ ارزشي ندارد عمل است ، نه ارزش مثبت دارد و نه ارزش منفي ، شرط لازم و كافي براي سعادت و نيكبختي اين است كه انسان ، نام خود را شيعه بگذارد و بس .معمولا اين دسته چنين استدلال مي كنند :1. اگر بنا باشد كه گناهان ما و ديگران يكجور مورد محاسبه قرار گيرد پس فرق بين شيعه و غير شيعه چيست ؟ 2. روايت معروفي است : " حب علي بن ابي طالب حسنة لا تضر معها سيئة " ( 1 ) يعني محبت علي ( ع ) حسنه اي است
كه هيچ گناهي با وجود آن به آدمي لطمه نمي زند . در پاسخ استدلال اول بايد گفت فرق بين شيعه و غير شيعه ، وقتي آشكار مي گردد كه شيعه به برنامه اي كه رهبرانش به او داده اند عمل بكند و غير شيعه هم به برنامه ديني خودش عمل كند ، آنوقت تقدم شيعه بر غير شيعه ، هم در دنيا و هم در آخرت روشن مي گردد . فرق را در جانب مثبت بايد جستجو كرد نه در جانب منفي . نبايد گفت اگر شيعه و غير شيعه برنامه هاي مذهبي خود را زير پا بگذارند بايد تفاوت داشته باشند ، و اگر تفاوتي نباشد پس چه فرقي ميان شيعه و غير شيعه هست ؟ اين درست مثل آن است كه دو بيمار به طبيب مراجعه كنند ، يكي به طبيب حاذق مراجعه كند و دومي به طبيب غير حاذق ، ولي وقتي كه نسخه را از طبيب دريافت داشتند هيچكدام عمل نكنند ، آنگاه بيمار اول گلايه كند كه فرق بين من و بيماري كه به طبيب غير حاذق مراجعه كرده چيست ؟ چرا بايد من مريض بمانم همان طوري كه او مريض مانده است در حالي كه من به طبيب حاذق مراجعه كرده ام و او به طبيب غير حاذق .
1. بحار چاپ كمپاني ج 9 ، ص . 401