جامي است كه عقل آفرين مي زندش
اين كوزه گر دهر چنين جام لطيف
مي سازد و باز بر زمين مي زندش
صد بوسه زمهر بر جبين مي زندش
مي سازد و باز بر زمين مي زندش
مي سازد و باز بر زمين مي زندش
و بر طبق معتقدات مذهبي نيز نبايد لب به اعتراض گشايد . در عين حال در ديوان او نيز اشعاري در اين زمينه وجود دارد كه يا بايد آن را نوعي هزل و شوخي دانست و يا " دلال عارف " . از آن جمله مي گويد :
بار خدايا اگر ز روي خدايي
چهره رومي و صورت حبشي را
طلعت هند و روي ترك چرا شد
از چه سعيد اوفتاد و از چه شقي شد
چيست خلاف اندر آفرينش عالم
گيرم دنيا ، ز بي محلي دنيا
نعمت منعم چراست دريا دريا ؟
محنت مفلس چراست كشتي كشتي ؟
طينت انسان همه جميل سرشتي
مايه خوبي چه بود و علت زشتي ؟
همچو دل دوزخي و روي بهشتي ؟
زاهد محرابي و كشيش كنشتي ؟
چون همه را دايه و مشاطه تو گشتي ؟
بر گرهي خربط و خسيس بهشتي
محنت مفلس چراست كشتي كشتي ؟
محنت مفلس چراست كشتي كشتي ؟
الهي طول و عرض عالمت را
تواني در دل موري كشيدن
تواني در دل موري كشيدن
تواني در دل موري كشيدن
همه جور من از بلغاريان است
گنه بلغاريان را نيز هم نيست
خدايا راست گويم فتنه از تو است
لب و دندان تركان ختا را
كه از دست لب و دندان ايشان
به آهو مي كني غوغا كه بگريز
به تازي مي زني هي بر دويدن
كز آن آهم همي بايد كشيدن
بگويم گر تو بتواني شنيدن
ولي از ترس نتوانم چغيدن
نبايستي چنين خوب آفريدن
به دندان دست و لب بايد گزيدن
به تازي مي زني هي بر دويدن
به تازي مي زني هي بر دويدن
نظر خويش را ابراز دارند . از اطراف و اكناف كشور ، اعم از روحاني و غير روحاني ، و اعم از زن و مرد ، در اين مسابقه شركت كردند ، برخي به نظم و برخي به نثر پاسخ دادند و برخي احيانا نظر شاعر را تأييد كردند . همه آنها در كتابي به نام " اسرار خلقت " از طرف مرحوم اخگر چاپ و منتشر شد . اينكه ارزش آن پاسخها چيست ؟ مطلبي است كه اين بنده اكنون نمي خواهم درباره آنها اظهار نظر كنم . البته برخي از فضلا نكات جالبي در بيانات خود آورده اند .
2 حل مشكل
فلسفه اسلامي
مسأله نظام احسن و اشكال شرور ، از مهم ترين مسائل فلسفه است و چنانكه در بخش نخست توضيح داديم اين مسأله در شرق و غرب موجب پيدايش فلسفه هاي " ثنويت " ، " ماديگري " و " بدبيني " گرديده است .كمتر كسي است كه به اين مسأله توجه نكرده باشد و درباره آن سخني نگفته باشد . فلاسفه شرق و غرب به اشكال شرور توجه كرده اند ولي تا آنجا كه من مطالعه دارم ، فلاسفه غرب ، پاسخي قاطع براي اين اشكال نيافته اند ، ولي فلاسفه و حكماي اسلام اشكال را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و بخوبي از عهده پاسخ آن برآمده و راز مهمي را گشوده اند . بيجا نيست در اينجا يك جمله درباره حكمت الهي شرق بگوئيم و از اين گنجينه بزرگ معنوي قدرداني كنيم .حكمت الهي مشرق زمين سرمايه عظيم و گرانبهايي است كه در پرتوي اشعه تابناك اسلام بوجود آمده و به بشريت اهداء گرديده است . اما افسوس كه عده قليل و بسيار محدودي عميقانه با اين سرمايه عظيم آشنا هستند و از ناحيه بيخبران و دشمنان متعصب ، بر آن ، ستمها شده است .عده اي كه اطلاعاتشان از فلسفه قديم عموما از حدود افلاك تسعه و عقول عشره تجاوز نمي كند ، و چون فقط نام آن را شنيده و يا اگر به كتابها مراجعه كرده اند چيزي از آن سر در نياورده اند ، خيال كرده اند فلسفه اسلامي همان است كه درباره افلاك تسعه و عقول عشره بحث مي كند ، و چون امروز بي اساسي نظريه افلاك تسعه و عقول عشره بحث مي كند ، و چون امروز بي اساس نظريه افلاك روشن شده پس آنها مي توانند گردنبرافرازند و خود را از فارابي و بوعلي و صدرالمتألهين برتر شمارند . آري ، اين عده مي پندارند حكمت الهي اسلامي همان فلسفه قديم يونانيان است و چيز علاوه اي ندارد و ناروا هم داخل اسلام شده است .اينان ، نفهميده ، يا فهميده ، جنايت عظيمي نسبت به اسلام و معارف اسلامي مرتكب مي گردند . حكمت اسلامي با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان . دلائلي هست كه حتي الهيات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بيخبرند . براي نمونه ، ذكر مورد ذيل كافي است : در پاورقيهاي جلد دوم " اصول فلسفه و روش رئاليسم " ( 1 ) تذكر داده ايم ، سخن معروف دكارت " من فكر مي كنم پس وجود دارم " كه به عنوان فكري نو و انديشه اي پر ارج در فلسفه اروپا تلقي شده است ، حرف پوچ و بي مغزي است كه بوعلي آن را در نمط سوم " اشارات " با صراحت كامل و در نهايت وضوح طرح كرده و سپس با برهاني محكم باطل كرده است . اگر فلسفه ابن سينا براي اروپائيان درست ترجمه شده بود ، سخن دكارت با برچسب " ابتكاري نو " و " فكري تازه " مبناي فلسفه جديد قرار نمي گرفت . اما چه بايد كرد كه فعلا هر چيزي كه مارك اروپائي دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسيده اي باشد
كه سالهاست ما از آن گذشته ايم . اكنون به پاسخ پرسشهايي كه در بخش اول طرح كرديم مي پردازيم . ما اين پرسشها را تحت چهار عنوان طرح كرديم : تبعيضها ، فناها و نيستيها ، نقصها ، آفتها . از اين چهار نوع ، قسمت اول را تحت عنوان " تبعيضها " و باقي را تحت عنوان " شرور " پاسخ مي گوييم و لازم مي دانيم قبلا اشاره مختصري به مشربها و مسلكهاي مختلف در حل اينگونه اشكالات بنماييم .
راهها و مسلكها
راهها و مسلكها در حل مشكلات مربوط به عدل الهي متفاوت است . معمولا اهل ايمان كه در پرتوي دين و مذهب به خداوند ايمان دارند با يك پاسخ اجمالي وجدان خود را قانع مي سازند ، با خود چنين مي انديشند كه ادله قاطع ، وجود خداي قادر عليم حكيم ، را اثبات كرده است ، دليلي ندارد كه خداي قادر عليم حكيم ، ظلم كند ،1. چاپ شده در سال 1333 شمسي .