ايمان به نبوت و امامت - عدل الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عدل الهی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

افرادي اينچنين كه البته در همه زمانها كم يا بيش پيدا مي شوند ، حداقل اين است كه در عذاب آنها تخفيف داده مي شود و يا عذاب از آنها بكلي برداشته مي شود . به نظر من اگر افرادي يافت شوند كه نيكي به انسانهاي ديگر و حتي نيكي به يك جاندار اعم از انسان يا حيوان را - زيرا لكل كبد حراء اجر - بدون هيچ چشم انتظاري انجام دهند ، و حتي در عمق وجدان خود از آن جهت خدمت نكنند كه چهره خود را در آيينه وجود محرومين مي بينند ، يعني ترس از اينكه روزي چنين سرنوشتي داشته باشند عامل محرك آنها نباشد ، بلكه طوري انگيزه احسان و خدمت در آنها قوي باشد كه اگر بدانند هيچ گونه سودي عايد آنها نمي شود و حتي يك نفر هم از كار آنها آگاه نمي گردد و احدي به آنها يك " بارك الله " هم نخواهد گفت باز هم آن كار خير را انجام مي دهند ، و تحت تأثير عادت و امثال آن هم نباشند ، بايد گفت در عمق ضمير اين انسانها نوري از معرفت خداوند هست ، و به فرض اينكه به زبان ، انكار كنند در عمق ضمير اقرار دارند ، انكارشان در واقع و نفس الامر انكار يك موهومي است كه آن را بجاي خدا تصور كرده اند و يا انكار يك موهوم ديگري است كه آن را بجاي بازگشت به خدا و قيامت تصور كرده اند ، نه انكار خدا و معاد واقعي . علاقه به خير و عدل و احسان از آن جهت كه خير و عدل و احسان است ، بدون هيچ شائبه چيز ديگر ، نشانه اي است از علاقه و محبت ذات جميل علي الاطلاق ، عليهذا بعيد نيست كه اينگونه كسان واقعا و عملا در زمره اهل كفر محشور نگردند ، هر چند لسانا منكر شمرده مي شوند . والله اعلم .

ايمان به نبوت و امامت

اكنون يك قسمت ديگر از مسأله را مورد بحث قرار مي دهيم و آن اين است كه آيا غير مسلمانان كه موحد و به قيامت معتقدند و براي خدا كار مي كنند وضعشان چگونه است ؟ در ميان اهل كتاب مردمي يافت مي شوند كه نه مسيح را فرزند خدا مي دانند و نه عزير را ، و نه ثنوي و آتش پرستند ، نه مي گويند
المسيح ابن الله و نه مي گويند عزير ابن الله ، و نه مي گويند اهريمن خداي بديها ، به روز رستاخيز هم معتقدند . سرنوشت اعمال آنان چيست ؟ در اينجا اكنون بحث ما درباره آن عده از مكتشفين و مخترعين و خدمتگزاران به بشريت كه مادي و منكر خدا هستند و طبعا انگيزه هاي عملي آنها از حدود ماديات
فراتر نمي رود نيست ، از بحث گذشته نظر ما درباره آنها از نظر منطق اسلام روشن شد . بحث ما در اين فصل درباره آن نيكوكاراني است كه به مبدأ و معاد ايمان دارند و طبعا مي توانند در عمل آهنگ بالا كنند و براي مقصدي ماوراء ماديات عمل نمايند .

گفته مي شود كه اديسون و پاستور از اين گونه مردمانند ، گفته مي شود آنان مردمي مذهبي بوده اند و داراي انگيزه هاي خداپرستانه بوده اند ، يعني آنان در كارهايشان درست مانند متدينين مسلمان ، براي رضاي الهي و به انگيزه خدايي اقدام مي كرده اند ، اينها در حقيقت مسيحياني هستند كه مسيحي نيستند ، زيرا اگر مسيحي واقعي باشند و به اصول موجود مسيحيت مؤمن و معتقد باشند ، مسيح را خدا مي دانستند و طبعا امكان نداشت كه موحد واقعي باشند ، دانشمندان امروز مسيحي شايد كمتر به خرافات تثليث معتقد باشند .

براي پاسخ به اين قسمت بايد ديد ايمان به نبوت و امامت از چه نظر لازم است ؟ و چرا بايد شرط قبول اعمال باشد ؟ به نظر مي رسد دخالت ايمان به انبياء و اولياء خدا در پذيرش اعمال از دو جهت است : يكي اينكه معرفت آنان برمي گردد به معرفت خدا .

در حقيقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولياء خدا كامل نمي گردد ، به عبارت ديگر اينكه : شناختن خدا بطور كامل شناختن مظاهر هدايت و راهنمايي است . ديگر اينكه شناختن مقام نبوت و امامت از اين نظر لازم است كه بدون معرفت آنان ، بدست آوردن برنامه كامل و صحيح ممكن نيست . فرق بزرگ بين يك نفر مسلمان نيكوكار و يك نفر كافر نيكوكار اين است كه كافر نيكوكار از آن جهت كه داراي برنامه صحيح و درست نيست ، احتمال موفقيتش ناچيز است ، ولي يك نفر مسلمان از آن جهت كه خود را به ديني تسليم كرده است كه برنامه اي جامع و صحيح دارد ، اگر برنامه خويش را درست و صحيح اجرا كند موفقيتش قطعي است . عملي صالح ، تنها احسان به خلق نيست ، تمام واجبات و محرمات و مكروهات و مستحبات ، جزء برنامه عمل صالح است . مسيحي متديني كه به خاطر دوري از اسلام فاقد برنامه صحيح است از مواهب عظيم اين برنامه محروم است ، زيرا ممنوعاتي را كه نبايد ، مرتكب مي شود ، مثلا شراب نبايد بنوشد و مي نو شد .

مي دانيم كه ممنوعيت شراب به واسطه زيانهاي فردي و اجتماعي و روحي آن است و طبعا آنكه شراب مي نوشد زيانهاي شراب به او مي رسد و از اين نظر مانند كسي است كه از راهنمايي پزشك محروم است و به واسطه اين محروميت ، كاري مي كند كه پيش
از وقت ، قلب يا كبد يا اعصاب خود را بيمار ، و عمر خود را كوتاه مي كند . در برنامه اسلام ، پاره اي دستورهاست كه عمل به آنها شرط تكامل روحي و معنوي است . بديهي است يك نفر غيرمسلمان هر اندازه بي نظر و بي تعصب و خالي از عناد باشد ، به واسطه محروميت از استفاده از برنامه كامل انسانيت ، از مزاياي آن محروم خواهد ماند . اينچنين شخصي طبعا از عباداتي عظيم مانند نمازهاي پنجگانه و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا محروم مي ماند . مثل او مثل كسي است كه بدون برنامه كشاورزي بذري بپاشد ، هرگز محصولي را كه چنين كسي بدست مي آورد مانند محصول كسي كه طبق برنامه صحيح و جامعي زمين را شخم مي زند و در وقت مناسب بذر مي پاشد و در هنگام و جين كردن و جين مي كند و خلاصه تمام اقدامات لازم فني و علمي را انجام مي دهد نخواهد بود .

فرق بين نيكوكار مسلمان و نيكوكار غير مسلمان را مي توان چنين بيان كرد كه نيكوكار مسلمان همچون مريضي است كه تحت مراقبت و دستور يك طبيب حاذق برنامه دارد ، غذا و دوايش همه به دستور طبيب است ، هم از لحاظ نوع دوا و غذا و هم از لحاظ وقت آن و هم از لحاظ اندازه آن كاملا طبق دستور عمل مي كند ، ولي نيكوكار غير مسلمان همچون مريضي است كه برنامه ندارد و خودسرانه كار مي كند ، هر غذا يا دوائي كه به دستش مي رسد مي خورد ، چنين مريضي ممكن است احيانا يك دواي مفيد بخورد و نتيجه خوب بگيرد ، ولي همينطور هم ممكن است دوائي را كه زيانبار و مهلك است مورد استفاده قرار دهد ، همچنين ممكن است يك غذاي مناسب بخورد ولي با ناپرهيزي بعدي و خوردن غذاي نامناسب ، اثر مفيد غذاي اول را هم خنثي كند .

با اين بيان روشن مي گردد كه تفاوت بين مسلمان و خداشناس غيرمسلمان اين است كه مسلمان ، خداشناسي است كه برنامه صحيح دارد ولي خداشناس غير مسلمان كارهايش بدون برنامه صحيح است ، به عبارت ديگر مسلمان ، هدايت يافته است و غير مسلمان هر چند خداشناس باشد ، هدايت نايافته است . قرآن كريم در همين زمينه مي فرمايد : فان اسلموا فقد اهتدوا ( 1 ) . " اگر تسليم برنامه محمدي شدند پس راه را يافته اند " .

1. آل عمران / . 20

/ 136