9 عمل خير از غير مسلمان - عدل الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عدل الهی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. همانطوري كه اعتقاد به مغفرت خدا موجب تجري نمي گردد و تنها ايجاد اميدواري مي كند ، اعتقاد به شفاعت هم موجب تشويق به گناه نيست . توجه به اين نكته كه شرط شمول مغفرت و شفاعت ، مشيت خدا و رضاي او است روشن مي كند
كه اثر اين اعتقاد تا اين اندازه است كه دلها را از يأس و نوميدي نجات مي دهد و همواره بين خوف و رجاء نگه مي دارد . ( جواب اشكال سوم ) .

3. شفاعت بر دو نوع است : باطل و صحيح . علت اينكه در برخي از آيات قرآن شفاعت مردود شناخته شده و در برخي ديگر اثبات شده است
وجود دو نوع تصور از شفاعت است ، قرآن خواسته است اذهان را از شفاعت باطل ، متوجه شفاعت صحيح بفرمايد . ( جواب اشكال چهارم ) .

4. شفاعت با اصل عمل منافات ندارد ، زيرا عمل به منزله علت قابلي ، و رحمت پروردگار به منزله علت فاعلي است . ( جواب اشكال پنجم ) .

5. در شفاعت صحيح ، تصور اين كه خدا تحت تأثير قرار گيرد وجود ندارد ، زيرا شفاعت صحيح جرياني است از بالا به پايين . ( جواب اشكال ششم ) .

6. در شفاعت ، و همچنين در مغفرت ، استثناء و بي عدالتي وجود ندارد ، رحمت پروردگار نامحدود است و هر كه محروم است از آن جهت است كه قابليت را بكلي از دست داده است ، يعني محروميت از ناحيه قصور قابل است . ( جواب اشكال هفتم ) .

9 عمل خير از غير مسلمان

طرح بحث :

يكي از مسائلي كه در بحث " عدل الهي " مورد گفتگو قرار مي گيرد مسأله " اعمال خير غير مسلمانان " است . امروز اين سؤال در ميان طبقات مختلف از جاهل و عالم ، و بيسواد و تحصيلكرده مطرح است كه آيا كارهاي خير افراد غيرمسلمان مقبول است
يا غير مقبول ، اگر مقبول است پس چه فرق مي كند كه انسان مسلمان باشد يا نباشد ، عمده اين است كه در دنيا كار خير بكند ، فرضا مسلمان نبود و يا هيچ ديني نداشت زياني نكرده است ، و اگر غير مقبول است و يكسره پوچ و باطل است
و اجر و پاداشي نزد خدا ندارد با عدل الهي چگونه سازگار است ؟ عين اين پرسش از نظر تشيع در دائره اسلام مي تواند مطرح شود : آيا عمل مسلمان غير شيعه مقبول در گاه الهي است يا پوچ و باطل است ؟ اگر مقبول درگاه الهي است
پس چه فرق مي كند انسان مسلمان شيعه باشد يا مسلمان غيرشيعه ، عمده اين است كه انسان مسلمان باشد ، فرضا شيعه نبود و ولايت اهل البيت را نداشت زياني نكرده است ، و اگر مقبول نيست با عدل الهي چگونه سازگار است ؟

در گذشته ، اين مسأله فقط در ميان فلاسفه و در كتب فلسفي مورد بحث و گفتگو واقع مي شد ولي در زمان ما به ميان همه طبقات كشيده شده است ، كمتر كسي را مي توان يافت كه لااقل در ذهن خود و براي خود اين مسأله را طرح نكند .

فلاسفه الهي از اين ديدگاه بحث مي كردند كه اگر بنا شود همه مردمي كه از دين خارجند اهل شقاء و عذاب الهي باشند لازم مي آيد كه در نظام هستي غلبه با شر و قسر باشد ، در حالي كه اين مطلب از اصول قاطع و مسلم است كه اصالت و غلبه براي سعادتها و خيرهاست نه براي بدبختيها و شرور . بشر ، گل سرسبد آفرينش است ، همه چيز ديگر براي خاطر او ( البته به مفهوم صحيحي كه حكيمان از اين مطلب درك مي كنند نه به مفهومي كه معمولا كوته نظران مي انديشند ) خلق شده است . اگر بنا باشد كه بشر خودش براي دوزخ آفريده شده باشد يعني مال اكثريت انسانها دوزخ باشد پس بايد اعتراف كرد كه خشم خدا بر رحمتش مي چربد ، زيرا اكثريت مردم از دين حق بيگانه هستند ، تازه آنها هم كه به دين حق مشرفند ، از لحاظ عمل دچار ضلالت و انحرافند .

اين بود طرح بحث در نزد فيلسوفان . قريب نيم قرن است كه بر اثر سهولت ارتباطات ميان ملل مسلمان و غيرمسلمان و ازدياد وسائل ارتباطي و بالا رفتن ميزان مراوده ملتها با يكديگر ، اين مسأله در ميان عموم طبقات ، خصوصا طبقه به اصطلاح روشنفكر مورد پرسش و گفتگو است كه آيا شرط حتمي قبول شدن اعمال صالح ، اسلام و ايمان است ؟

اينها وقتي كه در زندگي بعضي از مخترعين و مكتشفين بشر در عصر اخير كه مسلمان نيستند ولي خدمات بسيار ارزنده اي به بشريت كرده اند ، مطالعه مي كنند و آنها را لايق پاداش مي يابند و از طرف ديگر قبلا چنين مي انديشيده اند كه عمل غير مسلمان مطلقا هبا و هدر است ، سخت دچار ترديد و اضطراب مي گردند .

بدين ترتيب مسأله اي كه سالها در قلمروي خاص فيلسوفان بود به ميان محافل عامه مردم پا گذاشت و به صورت اشكالي در مسأله عدل الهي درآمد . البته اين اشكال مستقيما مربوط به عدل الهي نيست ، اين اشكال مربوط به ديد اسلام درباره انسان و اعمال انسان است

و از اين نظر با عدل الهي مربوط مي گردد كه به نظر مي رسد اينگونه ديد و اظهار نظر درباره انسان و اعمال او و معامله حق متعال با او بر خلاف موازين عدل الهي است . من در تماسهايي كه با جوانان و دانشجويان داشته و دارم با طرح اين پرسش زياد روبرو شده ام ، گاهي مي پرسند آيا مخترعين و مكتشفين بزرگ با اينهمه خدمات شاياني كه نسبت به بشريت انجام داده اند به جهنم مي روند ؟ آيا پاستور و اديسون و امثالشان جهنمي هستند و مقدسين بيكاره اي كه عمري را به بطالت در گوشه مسجد بسر برده اند بهشتي هستند ؟ آيا خدا بهشت را فقط براي ما شيعه ها ساخته است ؟

به خاطر دارم روزي يكي از همشهريهاي من كه مرد مسلمان و متديني است به تهران آمده بود و با من ملاقات داشت همين مسأله را مطرح مي كرد . اين مرد سري به بيمارستان جذاميها در مشهد زده بود و از مشاهده پرستاران مسيحي اي كه صميمانه ( لااقل به عقيده او ) به جذاميها خدمت مي كردند به هيجان آمده و تحت تأثير قرار گرفته بود و در همان حال اين مسأله در ذهنش طرح و دچار شك شده بود .

توجه داريد كه پرستاري از جذامي ، كاري سخت و منفور و بسيار دشوار است . وقتي كه اين بيمارستان در مشهد تأسيس شد پزشكان ، كمتر حاضر مي شدند در آنجا خدمت كنند و كسي هم براي پرستاري آنها راضي نمي شد ، در روزنامه ها براي استخدام پرستار دعوت بعمل آمد ، در سراسر ايران حتي يك نفر هم به اين دعوت پاسخ مثبت نداد ، چند تن از دختران به اصطلاح " تارك دنيا " ي مسيحي از فرانسه آمدند و پرستاري جذاميها را به عهده گرفتند .

اين مرد كه اعمال بشر دوستانه و مراقبت صميمانه آنان را نسبت به جذاميهايي كه حتي مطرود پدر و مادر خويشند ديده بود سخت تحت تأثير آنان قرار گرفته بود . نقل مي كرد كه پرستاران مسيحي لباسهاي بلند و گشادي پوشيده اند و غير از چهره و دستها جايي از بدنشان نمايان نيست ، هر كدام تسبيح بلندي - كه شايد هزاردانه باشد - دارند ، هر وقت از كار فراغت پيدا مي كنند مشغول ذكر مي شوند . آنگاه اين مرد با فكري پريشان و لحني مضطرب مي پرسيد آيا اين حرف درست است كه مردم غير مسلمان وارد بهشت نمي گردند ؟

البته ما فعلا به اين مطلب كاري نداريم كه آن دختران مسيحي روي چه انگيزه اي آمده اند ؟ آيا واقعا لله و في الله و محض انساندوستي دست به چنين كاري زده اند يا انگيزه اي ديگر در كار است ؟ و البته نمي خواهيم بدبين باشيم ، همچنانكه زياد هم خوشبين نيستيم ، غرض ما اين است كه اين حوادث و جريانها افراد ما را در جريان يك پرسش جدي قرار داده است . در چند سال پيش در يك انجمن براي سخنراني دعوت شده بودم . در آن انجمن طبق معمول خودشان از شركت كنندگان درخواست مي شد

كه اگر سؤالاتي دارند بنويسند تا در موقع مناسب جواب داده شود . آن سؤالات را در دفتري ثبت كرده بودند و آن دفتر را در اختيار من قرار دادند كه موضوع سخنراني خود را از ميان آنها انتخاب كنم . من ديدم سؤالي كه بيش از هر سؤال تكرار شده است همين است كه آيا خداوند هر غير مسلماني را به جهنم مي برد ؟ آيا پاستور و اديسون و كخ اهل عذاب خواهند
بود ؟ از آن وقت من به اهميت اين مسأله از نظر اينكه افكار را تا چه حد به خود متوجه كرده پي بردم . اكنون ، ما در اين بخش از كتاب ، به خواست خدا به تحقيق اين مسأله مي پردازيم ولي قبل از ورود در آن ، لازم است دو نكته را روشن كنيم تا موضوع بحث كاملا روشن گردد .

1 جنبه كلي بحث :

هدف اين بحث اين نيست كه حساب اشخاص را روشن كنيم ، مثلا معين كنيم كه آيا پاستور اهل بهشت است يا اهل جهنم ؟ ما چه مي دانيم كه افكار و معتقدات واقعي او چه بوده است ؟ منوياتش چه بوده است ؟ ملكات روحي و اخلاقي او چه بوده است ؟

و حتي مجموع اعمال او چه بوده است ؟ آشنايي ما با او در حدود خدمات علمي او است و بس . اختصاص به پاستور ندارد ، اصولا حساب اشخاص در دست خدا است ، هيچكس حق ندارد درباره كسي بطور قاطع اظهار نظر كند كه اهل بهشت است يا اهل دوزخ ؟

اگر از ما بپرسند : آيا شيخ مرتضي انصاري ( اعلي الله مقامه ) با آن زهد و تقوا و ايمان و عمل شناخته شده اش حتما اهل بهشت است يا نه ؟ پاسخ ما اين است كه آن اندازه كه ما از آن مرد اطلاع داريم اين است كه در نظام علمي و عملي او ، بدي سراغ نداريم ، آنچه سراغ داريم خير و نيكي است اما اينكه صد در صد بگوييم اهل بهشت است در اختيار ما نيست ، خداست كه بر همه ضمائر اشخاص ، مطلع است و تمام اسرار و خفاياي نفوس را مي داند و حساب خلائق نيز با او است .

تنها درباره كساني مي توان بطور قاطع اظهار نظر كرد كه از طريق اولياء دين سرنوشت نهايي آنها اعلام شده است . گاهي بعضي از مردم بحث مي كنند كه با فضيلت ترين علما و برترين آنها از لحاظ قرب به خدا كيست ؟ مثلا سيد بن طاووس ؟ يا سيد بحر العلوم ؟ يا شيخ انصاري ؟

گاهي از امامزاده ها مي پرسند كه كداميك افضل است ؟ مثلا آيا حضرت عبدالعظيم در نزد خدا ارجمندتر است يا حضرت معصومه ؟ زماني ، از يكي از مراجع تقليد استفتاء كرده بودند كه آيا حضرت ابوالفضل ( ع ) افضل است يا حضرت علي اكبر ( ع ) ؟ و براي اينكه سؤال را به صورت يك مسأله عملي طرح كرده باشند
تا مرجع تقليد ناچار به جواب دادن شود پرسيده بودند اگر كسي گوسفندي را نذر افضل امامزاده ها كرده باشد تكليف چيست ؟ آيا حضرت ابوالفضل ( ع ) افضل است يا حضرت علي اكبر ( ع ) ؟ روشن است كه اينگونه بحثها نادرست است
و پاسخ به اين سؤالها نه وظيفه فقيه است و نه وظيفه غير فقيه . تعيين مقامات بندگان خدا به عهده ما نيست ، بايد به خدا واگذار شود و جز خدا كسي نمي داند مگر از ناحيه خود خدا . در صدر اسلام ، مواردي پيش آمده كه برخي از مسلمين از اين قبيل اظهار نظرهاي بيجا كرده اند و رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از آنها جلوگيري فرموده اند .

وقتي كه عثمان بن مظعون از دنيا رفت ، زني از انصار به نام " ام علاء " كه ظاهرا زن همان مردي بود كه عثمان بن مظعون در خانه او مي زيست و مهمان او بود ، در حضور حضرت رسول خدا ( ص ) جنازه وي را مخاطب ساخته گفت : هنيئا لك الجنة . " بهشت ، تو را گوارا باد " . با اينكه عثمان بن مظعون ، مرد جليل القدري است
و رسول اكرم در مرگ او سخت گريستند و خود را روي جنازه وي انداختند و او را بوسيدند ، ولي از اين اظهار نظر گستاخانه اي كه آن زن كرد خشمگين شدند ، با نگاهي غضب آلود متوجه وي شده فرمودند : از كجا مي داني ؟ چرا ندانسته قضاوت مي كني ؟ مگر به تو وحي شده است ؟ ! مگر تو از حساب خلق خدا آگاهي ؟ ! زن عرض كرد : يا رسول الله ! وي همنشين شما و جنگجوي مجاهد شما بود . رسول اكرم ( ص ) جمله عجيبي در پاسخ وي فرمود كه شايان دقت است . فرمود : اني رسول الله و ما ادري ما يفعل بي . " من فرستاده خدايم و نمي دانم با من چگونه رفتار خواهد شد " .

1. أسد الغابة - عثمان بن مظعون .

/ 136