داستان راستان

مرتضی مطهری

جلد 2 -صفحه : 72/ 25
نمايش فراداده

97 نصراني تشنه

امام صادق - عليه السلام - راه ميان مكه و مدينه را طي مي كرد . مصادف ، غلام معروف امام ، نيز همراه امام بود . در بين راه چشمشان به مردي افتاد كه خود را روي تنه درختي انداخته بود . وضع عادي نبود .

امام به مصادف فرمود : " بطرف اين مرد برويم ، نكند تشنه باشد و از تشنگي بي حال شده باشد " . نزديك رسيدند . امام از او پرسيد : " تشنه هستي ؟ " " بلي " . مصادف به دستور امام پايين آمد و به آن مرد آب داد . اما از قيافه و لباس و هيئت آن مرد معلوم بود كه مسلمان نيست ، مسيحي است . پس از آنكه امام و مصادف از آنجا دور شدند ، مصادف مسئله اي از امام سؤال كرد ، و آن اينكه : " آيا صدقه دادن به نصراني جايز است ؟ " امام فرمود : " در موقع ضرورت ، مثل چنين حالي ، بلي " ( 1 ) .

1. وسائل ، جلد2 ، صفحه . 50