شرف نامه
الیاس بن یوسف نظامی گنجوی
نسخه متنی -صفحه : 374/ 336
نمايش فراداده
پيروزى يافتن اسكندر بر روسيان
-
سر نيزه از طاسك سرنگون
سم باد پايان ز خون چون عقيق
سنان در سنان كوكب افروخته
ز بس خشت آهن كه شد بر هلاك
سر افشانى تيغ گردن گذار
چو سوزن سنان سينه را دوخته
ز هر قبضه ى خنجرى در شتاب
ز بس كشتگان گرد به گرد راه
نماينده روسى به هر سو ستيز
برآميخته لشگر روم و روس
سكندر دران حرب چون شير مست
چگونه بود پيل پولاد پوش
بدان پيل و آن شير مي ماند شاه
به هر تيغدارى كه او باز خورد
سيه پوش چترش چو عباسيان
به نيروى بازوى و زخم ركاب
هم او پاى بر جاى و هم لشگرش
سطرلاب فرزانه درآفتاب
چو طالع به پيروزى آمد پديد به شه گفت برزن كه يارى تراست
به شه گفت برزن كه يارى تراست
-
به پرچم فرو ريخته طاس خون
شده تا نمد زين به خون در غريق
سپر در سپر كوكبه دوخته
لحد بسته بر كشتگان خشت خاك
برآورده از جوى خون لاله زار
ز مقراضه مقراضى آموخته
برآورده چون اژدها سر ز خواب
چو بازار محشر شده حربگاه
برآورده از روميان رستخيز
به سرخى سپيدى چو روى عروس
يكى حربه ى پهلوانى به دست
ز شير ژيان چون برآيد خروش
كه بر پيل و بر شير بر بست راه
سرش را به تيغى ز تن باز كرد
زده سنگ بر طاس بر طاسيان
چپ و راست افكند سر بي حساب
كه تا كى برآيد ز كوه اخترش
بهد طالع گرفتن چو مه در شتاب
جهان كرد شمشير شه را كليد درين دستبرد استوارى تراست
درين دستبرد استوارى تراست