زمزمه ها

محمدرضا شفیعی کدکنی

نسخه متنی -صفحه : 48/ 41
نمايش فراداده

بركه

ملال خاطرم از عقده ي جبين پيداست

شرار سينه ام از آه آتشين پيداست

صفاي عشق درين بركه خزاني بين

اگرچه بر رخش از غم هزار چين پيداست

فروغ عشق ز من جو كه همچو چشمه ي صبح

صفاي خاطرم از پاكي جبين پيداست

من آن شكوفه از بوستان جدا شده ام

شب خزان من از صبح فروردين پيداست

مرا چو جام شكستي به بزم غير و هنوز

ز چشم مست تو آثار قهر و كين پيداست