اول نامه اين مضمونست كه: [ مولف كتاب- رحمه الله تعالى- در شرح نهج البلاغه در آغاز شرح اين وصيت نامه كلماتى دارد كه نقل آنها در اينجا مفيد است و انها بر اين نهج است "از ص 34 شرح باب المختار من كتب اميرالمومنين كه به سال 1321 در تبريز چاپ شده. ]
و من وصيه له- عليه السلام- للحسن ابنه- عليهماالسلام- كتبها اليه بحاضرين عند انصرافه من صفين، اين وصيت براى فرزند خود حسن بن على عليهماالسلام نوشت به حاضرين و آن موضعى است به شام وقت انصراف از صفين.
و شارح بحرانى از ابوجعفر بن بابويه القمى روايت كند كه اين وصيت را براى فرزند خود محمد بن حنفيه رضى الله عنه نوشت.
بدانكه اينجا بعضى از كلمات و احوال هست كه در ظاهر نظر اجراى آن نسبت به شان امام مفترض الطاعه موافق نباشد و با منزلت عصمت و امامت على الظاهر لايق نيايد مثل وصف به عبدالدنيا و تاجر الغرور و المومل ما لا يدرك و همچنين سوق بعضى از كلمات كه خواهد آمد و ليكن ارباب بصائر حقيقت آن شناسند و تاويل آن كلمات فهم كنند و امثال اين آداب و اقوال از انبيا و اوصيا صواب دانند و آنچه حضرت زين العابدين- عليه السلام- در ادعيه ى صحيفه ى كامله بر خود اقرار نموده چون خوانده شود اين شبهت بالكليه برخيزد و اقرار بر فرزند و اعتراف در باب او حكم اعتراف بر خود دارد و بالجمله ايشان را حق عز و جل تزكيه نمايد و ليكن خود خود را نستايند و تزكيه ننمايند و مع ذلك اولى آنست كه اين وصيت را براى محمد بن الحنفيه نوشته باشد چنانچه ابوجعفر بن بابويه القمى گفته.
و از اين پيش اين وصيت جامعه را شرحى كرده بودم مبسوط مشتمل بر افادات خوب و فوائد مرغوب تا رساله اى باشد به راسه در باب خود جامع و عديم المثل مسمى به منشور الادب الالهى و دستورالعمل كارآگاهى آن را به اندك تخفيف اينجا داخل كردم....."آنگاه به شرح وصيت نامه پرداخته است".
اين نامه ايست از پدر فانى اقراركننده براى زمانه، عمر بر او پشت داده، بر حكم روزگار گردن نهاده، ذم كننده ى دنيا، ساكن در مساكن موتى، كوچ كننده از اينجا فردا، به آن فرزند كه آرزو مى كند آنچه نمى يابد و عن قريب به راه پيشينيان مى رود، هدف سهام اسقام و گرفتار جفاى ايام، زخم خورده ى مصيبتها، خوار گشته ى دنيا، تاجر غرور و غريم [ غريم يعنى مديون و بدهكار. ] منايا و اسير موت، و هم قسم آلام و قرين احزان و نصب شده براى آفات و بر خاك افتاده ى شهوات، و جانشين اموات. [ اين نامه در نهج البلاغه "ص 406-391 چاپ بيروت- 1387 ق" مذكور است. مولف اين كتاب "حكمت اسلام" در ضمن ترجمه ى اين نامه گاهگاه مطالب ديگرى از جاهاى ديگر در اين ترجمه گنجانيده است. ]
اما بعد و در آن جمله مى گويد: چون ديدم دنيا بر من پشت كرده است و آخرت روى آورده است مرا ديگر غمى جز غم كار خود نماند و كار از بازى درگذشت و آب زندگى از سر گذشت و ليكن چون ترا پاره اى از خود يافتم بلكه كل خود يافتم تا اگر رنجى به تو رسد به من رسيده است و اگر موت ترا بيايد به من آمده است، پس در غم انداخت مرا از امر تو آنچه در غم تو مى انداخت مرا از امر خودم، پس اين نامه به تو نوشتم و پشت به آن قوى كردم اگر بمانم براى تو يا نمانم.